خیابانها و معابر غالباً مناطقی بینابینی هستند. فضایی که بین “اینجا” و “آنجا” هست، اینگونه فضاها به واسطه وجود فضاهای همجوارشان تعریف می شوند. اینگونه فضاها در بدترین حالت، تاریک، سرد، مرطوب و حتی خطرناک هستند و در نگاه ساکنان شهر به عنوان فضاهایی مرده محسوب می شوند، اما در حقیقت این فضاهای منفی، به هیچ وجه فضای مرده ای نیستند بلکه صرفاً غیرفعال هستند و منتظر تولدی دوباره هستند تا به مکانی کارکردی و جدید تبدیل گردند. در شهرهایی که املاک کمیاب و گران هستند، اینگونه خیابانها و معابر بازسازی و احیاء می شوند و به عنوان پارک، اماکن تجاری، مکانی برای نمایش آثار هنری، مکانی برای تردد دوچرخه و حتی کشاورزی شهری طراحی و مورد استفاده مجدد قرار می گیرند. تمامی این معابر سبز این پتانسیل را دارند که مکان محصور جدیدی را بیافرینند تا جامعه ای امن تر، سالم تر و آبادتر را به وجود بیاورند.
سیاتل پنهان
معمار و طراح شهری دنیل تول (Daniel Toole) این معابر را نه تنها به دلیل آنچه که هستند، بلکه به دلیل آنچه که می توانند باشند، ارزشمند می داند. او در سال 2008 در سیاتل دغدغه ذهنی خود را در رابطه با این محور و شریانهای اصلی مابین ساختمانها توسعه داد. او هر روز از محل زندگی تا نزدیک محل کارش را در این معابر قدم می زد. او پس از عکاسی از این خیابانها و معابر شهری در حین رفت و آمدهای روزانه خود، شروع به یافتن راههای تازه ای برای برقراری ارتباط با آنها کرد. این موضوع موجب گردید تا وی با شرکت در یک کلاس ریخته گری و فلزکاری، از چیزهای جزئی و ارزان، جعبه های گل طراحی کند و معابر مورد علاقه خود را با آنها تزئین و تکمیل نماید.
به گفته تول، نویسندگی کتاب Tight Urbanism کتاب قطوری که به معماری گذر و معابر پرداخته و توسط AIA سیاتل سرمایه گذاری شده بود تا به عنوان راهنمای سفر در سطح حرفه ای مورد استفاده قرار گیرد، این عمل برای او به یک سرگرمی تبدیل شده بود. او در مورد گشت و گذارش در دور دنیا می گوید که در ملبورن خیابانها و معابر، بسیار خطرناک بودند. اما اکنون همین معابر بهترین بخش شهر محسوب می شوند به این دلیل که شهر انگیزه ای ایجاد کرده تا مردم برای راه اندازی کسب و کار در آن ترغیب گردند. این معابر پر هستند از بوتیک ها، رستورانها و گالریهای هنری. در یک سمت ساختمان، فروشگاه بزرگی وجود دارد و در جانب پشتی آن در خیابان کافه چوبی کوچک و منحصربفردی وجود دارد که افرادی در حال رفت و آمد از آن هستند. این دوگانگی او را تحت تاثیر قرار می دهد.
تول مسافرت دور دنیا را ادامه داد، سپس به سیاتل بازگشت و به ساماندهی تورهای خیابانی و اتفاقاتی که در شهر جریان داشت، پرداخت. اخیراً تول توسط یک سرمایه گذار ماموریت یافت تا اولین پروژه معماری خیابانی خود را به انجام رساند؛ دو خیابان در میامی که به پیاده راه تبدیل شدند. یک انبار قدیمی که توسعه یافته و به مکانی خلاق با هنر، معماری، مد و غذای منحصربفرد تبدیل شده است.
به گفته تول، زمانی که ساخت و ساز در محله ای متوقف می شود، مردم درصدد یافتن گوهرهای پنهان و کمیابی هستند که در پشت ساختمانها مخفی شده اند. تول در نظر داشت تا با طراحی معماری پشت خیابان کار خود را ویژه و خاص جلوه دهد. به عقیده او این ایده برای کل شهر بسیار درخشان و چشمگیر خواهد بود.
تگزاس را آشفته نکنید!
همچون تول، دیگران نیز منافع نجات خیابانها از خرابی، آشغال دانی و ویرانی حتمی را متوجه شدند. به گفته معمار و طراح شهری دن چیتام (Dan Cheetham) رئیس شرکت fyoog واقع در آستین تگزاس، خیابانهای تاریخی متعددی در آستین از بین رفته و توسط توسعه های صورت گرفته، خصوصی سازی شده اند و به منظور استفاده و خدمات رسانی به زیرساختهای داخلی وابسته هستند نه به خیابانهای خارجی که تاریخچه این خیابانها و نقشه اصلی شهر به سال 1839 مربوط می شود.
او طراحیهای خود را برای خیابانهایی با عرض 20 فوت آغاز کرد، خیابان شماره 111 در آستین که در خیابان نهم بین دو خیابان کنگره و خیابان برازس واقع شده و با تبدیل شدن به فضای عمومی برای انجام کارهای هنری و انواع فعالیتها، در میان دیگر خیابانها منحصربفرد شده است. در طول برگزاری نمایشگاه به مدت 5 روز، این خیابان میزبان هر گونه فعالیتی بوده؛ اجرای موسیقی زنده و ضیافت هایی به همراه روشن کردن شمع، یوگا و بازیهای متعدد در حیاط زیر مجسمه های رنگارنگ که همگی بر بقایای تاریخی خیابان تاکید می کنند. به گفته چیتام، تبدیل خیابان به یک فضای عمومی مردمی، آگاهی و هوشیاری می آفریند و به مردم این امکان را می دهد که به واقع از اینگونه فضاها قدردانی کرده و در رابطه با تاریخ شهر و نحوه شکل گیری آن بیاموزند.
پروژه مرکز شهر مورد ملاحظه قرار گرفت و یک پیام اصلی داشت؛ فعال کردن خیابانهای مرکز شهر آستین به عنوان فضاهای عمومی. پروژه های جدیدی از آن زمان انجام پذیرفت، همچون مطالعه مورد خیابان رینلی، تا خیابانهای تغییر شکل یافته به فضاهای جمعی سرزنده و پویا را کشف کند و گذشته معماری غنی آستین را حفاظت نماید. به گفته چیتام، خیابانها یک نگاه اجمالی منحصربفرد به تاریخ شهر و ساختمانها دارند. آنها گویای جزئیات چگونگی ساخت و استفاده از ساختمانها و فضاهای شهری هستند؛ تاریخ اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی آنها و همچنین درسهایی در رابطه با شهرنشینی که امروزه مطرح است. تمامی این بخشهای جذاب و قدیمی ساختمانها که شما حتی به چشم هم نمی بینید، پنجره ای به سوی تاریخ شهر به روی چشمان شما می گشاید.
جامعه کشاورزی در کالیفرنیا
فضاهای عمومی خیابانها در سانفرانسیسکو دائمی هستند. معمار دیوید وینسلو یک مدیر پروژه در دپارتمان طراحی سانفرانسیسکو است که موظف به ایجاد 2 میلیون دلار برنامه با عنوان “خیابانهای زنده” در محلات اکتاویا و مارکت است. منبع الهام او خیابان لیندن است که در سال 2010 به فضای جمعی مشارکتی برای اتومبیلها، دوچرخه ها و همچنین افراد پیاده تغییر فرم داده است. این خیابان تنها 100 فوت طول دارد که طرحی بدون حصار و جدول است که خیابان اصلی و مسیر پیاده روی را به شکل مناسبی ترکیب می کند. این طرح شامل درختان پر شاخ و برگ، طرح کاشت، ورقه های سنگ به عنوان نیمکت و یک کافه در داخل یک گاراژ قدیمی است.
به گفته وینسلو که زمانی به عنوان یک معمار در شرکت خصوصی خود کار می کرد و در طراحی این خیابان نقش داشت، این فضا یک فضای محبوب و دوست داشتنی هستند. در حال حاضر این فضا همچون یک فضای مشارکتی برای جامعه شهری پیرامون آن است. او می گوید: «چیزی که ما درک کردیم این است که در بیشتر نقاط شهر، ارزش تجربه کردن فضاهای شهری به قلمرو مربوط به افراد پیاده بستگی دارد. به دلیل مقیاس اینگونه فضاها، خیابانها مکانهای به خصوصی هستند که ما می توانیم مکانهای منحصربفردی مخصوص افراد پیاده بیافرینیم.»
مقیاس کوچک این معابر که حس صمیمی بودن و آرامش را القاء می کند، دلیل اصلی جذب معماران و برنامه ریزان شهری به این معابر شهری است. به گفته تول، این فضاها همچون کپسولهای زمان هستند چرا که کسب و کار و تجارت هرگز به آنجا بر نمی گردد. تغییر کاربری و باز طراحی معابر، همراه با محرک های اجتماعی، اقتصادی و محیطی است. به گفته تول، خیابانها منابعی هستند که به کلی نادیده گرفته شده اند، در حالی که بهترین نقاط شهر محسوب می شوند. در حال حاضر این فضاها بهترین نقش را در ایجاد مکانهای منحصربفرد در شهرها ایفاء می کنند.
البته جایی که فرصتهایی وجود دارد، مسلماً چالشهایی نیز پیش رو خواهد بود. خیابانها و معابر می توانند با قانونهای منطقه بندی سخت، خدمات رفاهی ناچیز، نگرانیهای مربوط به امنیت و سلامت عمومی (همچون آفت، زباله، جرم، جنایت و ترافیک)، محدودیتهای فضایی، هیدرولوژی، ملاحظات محیطی همچون نور روز و باد، دسترسی و خروجی اضطراری و پیوستگی خدمات برای جمع آوری زباله نیز همراه باشند.
به گفته چیتام، چالش ادراک نیز وجود دارد. ممکن است این سوال برای مردم جامعه پیش آید که ارزش اینگونه فضاها به چه میزانی است و تعجب کنند که چرا شما زمان و پول خود را صرفِ اینگونه فضاها می کنید؟
اما هر کسی که زمان خود را در میخانه ای پنهان در شیکاگو، رستورانی خلوت و دنج در بوستون، کافه ای مرموز و ناشناخته در آمستردام یا بوتیکی در پشت خیابانی در استانبول سپری می کند، دقیقاً متوجه این موضوع می شود که چرا مطابق با گفته وینسلو این موضوع شبیه به یک معجزه است که زمانی که شما به یک محیط شهری پرسه می زنید و خیابان باریک و کوچکی را می بینید، بلافاصله می گویید، بریم آنجا را ببینیم.
منبع: +