تصور کنید نابینا هستید و بعد از یک عمل جراحی بینایی خود را به دست آورده اید و کسی جملات زیر را برای شما در گوشتان زمزمه می کند: “دنیا تغییر کرده … می تونم حسش کنم از آب، از زمین، از هوا … بیشتر چیزهایی که وجود داشتند از دست رفتند … چون دیگه کسی وجود نداره که بخواد بیاد بیاره …”
شما کم کم چشمهایتان را باز می کنید و دنیای جدیدی را قرار است، کشف کنید.
ارباب حلقه ها از آن فیلمهایی است که کمتر کسی وجود دارد که آنرا نشناسد، فیلمی با لوکیشن هایی ماورایی و عجیب و غریب که همواره این موضوع را خاطر نشان می کند که اینجا این زمان متعلق به زمانی پیش از شما یا پس از شماست.
پیتر جکسون در یکی از مصاحبه های خود می گوید: خیلی جالب است … امسال در کن، بیست و شش دقیقه از فیلم “ارباب حلقه ها” در همان سالنی به نمایش درآمد که سیزده سال پیش “ذائقه بد” به نمایش درآمده بود. فکر نمیکنم به عنوان یک فیلمساز واقعا تغییر چندانی کرده باشم. من فیلمهای متفاوتی می سازم که همه آنها یک وجه مشترک دارند؛ همه آنها مخاطب خود را به مکانهایی می برند که در واقعیت امکان حضور در آن مکانها وجود ندارد.
این فیلم بر اساس کتابی مشهور از جی. آر. ار به کارگردانی پیتر جکسون در تاریخ 19 دسامبر 2001 انتشار پیدا کرد. داستان ارباب حلقه ها در سرزمین خیالی روایت می شود، به نام سرزمین میانی که در آنجا ارباب تاریکی ها می خواهد بر تمامی مناطق سرزمین میانی حکومت کند و برای همین جنگی را آغاز می کند. در این حین حلقه اش كه قابليت كنترل قدرت 19 حلقه ديگر را داشت را از دست می دهد و جسمش نابود می شود ولی روحش به حلقه متصل می ماند. این حلقه دست به دست به هابیتی می رسد و باعث روایت جالبی می شود.
از ارکان اصلی روایت این داستان اساطیری و خیال انگیز، می توان به تعریف کردن موجوداتی عجیب و غریب اشاره کرد. در دنیایی که ما زندگی می کنیم هابیت، الف و ارکی وجود ندارد و نویسنده و کارگردان خاطره ای جدید از چیزی که وجود ندارد را برای ما ساخته اند. شاید می توان گفت مهمترین کار در ساختن ارباب حلقه ها توجه به خصوص به شخصیتها و خلق موجوداتی بدیع است که به گفته نویسنده اثر ملغمه ای از خاطرات، آفرینش ذهنی و شخصیت پردازی داستان پردازانه است.
الف ها: در رشته افسانههای جی. آر. آر تالکین، الف ها یکی از نژادهای افسانه ای ساکن زمین یا سرزمین میانه هستند و در گذشته ای دور به وجود آمده اند. ذهن آنها سریعتر از بدنشان رشد می کند؛ در سال اول زندگی شان می توانند صحبت کنند، راه بروند و حتی برقصند. شروعِ سریعتر بلوغ ذهنی آنها باعث جوان به نظر رسیدن الف ها می شود و نسبت به انسانها، بزرگتر از آن هستند که دیده می شوند.
هابیت ها (کوتوله ها): در این داستان و داستان مستقل “هابیت ها”، تالکین آنها را موجوداتی کوچک توصیف میکند که نصف قد انسان را دارند، لباسهایی به رنگ روشن می پوشند، کفش به پا نمیکنند (کف پاهایشان به طور طبیعی پوستی چون چرم دارد) و پاهایشان پوشیده از موهای ضخیم و مجعد است. از نظر اخلاقی تالکین، هابیت ها را موجوداتی خوشرو، خوش خوراک و به دور از ماجراجویی توصیف میکند.
جدای از این دو نمونه شاخص از موجودات خیالی که همه برگرفته از انسانها و شاید تا حدودی اختلالات ژنتیکی آنها باشند، موجودات دیگری همچون “ارک”ها، “دورف”ها، “انت”ها، “ترول”ها، “اژدها”ها و … وجود دارند که سایر بازیگران این جهان خیالی و آخر الزمانی هستند.
بعد از ترسیم جنبه اول و شاخص این داستان که جهان خیالی و اسطوره ای آن است به جنبه دوم این فیلم که بهره گیری از جهان واقع در ترسیم این جهان خیالی است، می پردازیم که مهمترین وجه آن منظر طبیعی و طبیعت به عنوان مادر جهان و فضا است، اکثر سکانسهای این فیلم در هوای باز (در کشور نیوزیلند) است و جالب توجه اینجاست که به نسبت موجوداتی که در آن منطقه زندگی می کنند، تم رنگها تغییر می کنند؛ به طور مثال در قسمتی از فیلم که وارد محوطه الف ها می شود (زمانی که یاران حلقه جمع می شوند) تمام سرزمین با تم رنگهای روشن و سفید است (در این فیلم الف ها را موجوداتی یاری رسان و همراه نشان می دهد) و زمانی که به سرزمین ارک ها که در لشگر ارباب تاریکی بوده و موجوداتی کشنده و خطرناک هستند، می رود، تمام تم های رنگی تیره و مشکی است.
نکته جالب در ترسیم این جهان لامکان، استفاده از مشابهت سازی تاریخی در کنار بهره گیری از عناصر آشنای طبیعی است. در بعضی از سکانسها با استفاده از طبیعت درختها و محیط و ارتباطات آن، منظری شبه تاریخی به وجود آورده که ما را به یاد ارتباطات در قرون وسطی می اندازد.
در قسمتی از فیلم که در سرزمین الف ها یاران حلقه می خواهند فردی را بین خود انتخاب کنند که حامل حلقه باشد، وقتی کسی از انسانها به سمت آن می رود تمام نور محیط از بین می رود. (به طور كلي در هر زمان كه اتفاق ناگواري مي افتد رنگها از حالت روشن و شارپ به رنگها تيره تغيير پيدا مي كند) موقع ضربه زدن به حلقه چشمي نمايش داده مي شود كه مدام به شما اين حس را مي دهد كه زير نظر هستيد. از اینرو شاید بتوان گفت که فیلم در برخی صحنه ها به اعتقادات آیینی و بحثهای سیاسی و عقیدتی (خداباوری، منجی آخر الزمان و فراماسونری) نیز اشاره می کند.
جنبه دیگر فیلم که عامدانه وارد آن می گردد، منظر جنگ، ساز و برگ جنگی و ایجاد صحنه های حماسی در جنگها است در قسمتهاي بعدي اين فيلم زماني كه مي خواهد به منظر جنگي بپردازد، براي نشان دادن اميد، لشكري از روحهاي نوراني به كمك افراد مي آيند. به طور كلي در تمامي قسمتها و سكانسها، حس اميد را با تركيبی از نور و رنگ سفيد به تماشاگران القاء مي كند.
جنبه جالب توجه سکانسهای اکشن اين است که بدون اينکه از خون و خونريزی فراوان در آنها نشانی باشد، تماشاگر را به سر حد هيجان می رسانند. ضرباهنگ استادانه فيلم که ثمره کار خلاقه پيتر جکسون نيوزيلندی است عامل بسيار مهمی است تا تماشاگر از تماشاي اين فيلم طولانی سه ساعته دچار خستگی و کسالت نشود. ارباب حلقه ها از معدود فیلمهایی است که هر چه جلوتر می رود جذابتر و تماشایی تر می شود.
در سكانسي كه مقابله دو جادوگر را مي بينيم، لوكيشن در قلعه قرار دارد. این صحنه به حتی وامدار ذهنیات انسان اروپایی از عصر رازآلود قرون وسطی است که مي توان بی درنگ این قضاوت را داشت که پایه و اساس ترسیم فضای جنگاوری، شهری و حتی عقیدتی داستان بر روایات آن عصر بنا گردیده است.
در فیلم ارباب حلقه ها به طمع و وسوسه به عنوان یک موضوع اشاره شده در دین مسیحیت، بسیار پرداخته شده است که می توان این نحوه طرح را به ریشه های کاتولیکی و سختگیرانه کلیسای عصر پیش از رنسانس نسبت داد. در سکانسهای مختلف (که بیشتر آن به انسان مربوط می شود) با استفاده از ضرباهنگ هايي، موسيقي متن به تسلیم شدن در برابر قدرت و فساد و تباهی پرداخته است و حس ترسی از آينده مبهمي كه در انتظار است، مي سازد که این خود توانایی تیم سازنده در بهره گیری از حواس انسانی برای هر چه بیشتر نزدیک شدن به فضایی که در پی آفریدن آن است را نشان می دهد.
به طور کلی مجموعه ارباب حلقه ها در سرزمینی را باز می کند که شما هیچ وقت از آن چیزی نشنیده اید و قوانینش را نمی دانید، اما در هر سکانس، حس کنجکاوی، ترس، نگرانی، تشویش و علاقه برای پیروزی خوب بر بد با رنگ و بویی متفاوت تکرار می شود و پيوسته در نگراني مي مانيم كه آيا هابيت كوچك حامل حلقه تسليم قدرت مي شود؟ حلقه از بين مي رود؟ جنگلها ديگر چه موجوداتي در خود پنهان كرده اند؟ و اينكه جادوي سياه برنده اين بازي است یا خیر؟ با ديدن سري اين فيلم مي توان پاسخ همه اين سوالها را داد. در حقیقت به یک متخصص داستان پرداز، نویسنده، معمار و حتی یک شهردار می آموزد که برای خلق جهانی تا این اندازه خیال انگیز، غیر واقعی، خود سازمان یافته و قاعده مند باید از فضای تاریخی، آیینی و واقعی گذشته بهره برد.
* مقاله حاضر، دستاورد پروژه تحقیقاتی کلاس مبانی نظری و حکمت معماری منظر گروه معماری منظر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب است که تحت نظر استاد راهنما؛ دکتر محمدرضا مهربانی گلزار؛ در نیمسال دوم سال تحصیلی 96-95 تدوین شده است. |