جین گانگ به عنوان طراح آسمانخراشهای ستودنی و ساختمانهای کوچک مقیاس و حساس مطرح است. او با محبوبیت پروژه برج آبی به عنوان معمار برتر شیکاگو معرفی شده است.
هیچ داده ای یافت نشد

مشخصات مطلب

جین گانگ، بنیانگذار استودیو معماری گانگ، خود را به عنوان طراح آسمانخراشهای ستودنی و همچنین ساختمانهای کوچک مقیاس و حساس مطرح کرده است. گانگ از زمان محبوبیت پروژه برج آبی در سال ۲۰۰۹، تا پروپوزال فرضی برای مرکز شهر که در سال 2016 در دو سالانه معماری شیکاگو ارائه شد، خودش را به عنوان معمار برتر شیکاگو معرفی کرده است.

مرکز آرکوس برای رهبری عدالت اجتماعی، کالامازو، میشیگان

ولادمیر بلوگلووسکی، موسس پروژه غیر انتفاعی نگهداری در نیویورک است. به عنوان معمار در اتحادیه کوپر آموزش دیده است. او ۵ کتاب شامل گفتگو با معماران در عصر شهرت (۲۰۱۵)، هری سیدلر؛ نتیجه یک عمر زندگی (۲۰۱۴) و مدرنیسم در شوروی؛ ۱۹۸۵ – ۱۹۹۵ (۲۰۱۰) نوشته است.
گانگ به عنوان عضوی از تور نمایشگاهی ولادمیر بلوگلووسکی درباره شهر  ایده ها و به نمایندگی از شیکاگو در میان 9 معمار مهم دیگر شهرهای بزرگ دنیا حاضر شده است. بلوگلووسکی، با توجه به برگزاری نمایشگاه در شهر مادری گانگ در موزه طراحی شیکاگو، در ستون مختص شهر ایده ها در ArchDaily، نسخه کوتاهی از مصاحبه با گانگ در نمایشگاه را ارائه کرده است.

ولادمیر بلوگلووسکی: شما خود را در موقعیت شخصی قرار داده اید که بیشتر بر حل مساله تمرکز دارد تا مطرح کردن یک سبک خاص. با توجه به کار کردن بر روی پروژه هایی که در نیویورک در دست دارید مانند گسترش موزه تاریخ طبیعی آمریکا، یک ساختمان اداری جدید در های لاین (High Line) و شرکت نجات ۲ برای سازمان آتش نشانی نیویورک در بروکلین، مشکلات اصلی شما که در حال پرداختن آنها هستید، چه هستند؟

طرح پیشنهادی برای برج خورشیدی تراشیده شده، نیویورک

 جین گانگ: من فکر نمی کنم هر پروژه به حل مشکلات اجتماعی مرتبط باشد، گاهی تنها مساله این است که شخصی به یک ساختمان نیاز دارد و مشکل بزرگی در میان نیست. با این حال من به مسائل به روز و خاص و چگونگی عملکرد معماری به عنوان یک رسانه برای صحبت درباره مسائل گسترده تر و زمینه سازی برای ایجاد نگاه و تفکر متفاوت در مردم نسبت به آنها، علاقمند هستم. از نظر من، تغییرات اقلیمی و ارتباطات اجتماعی مسائلی هستند که برای ما جالب و مهم بوده و با جامعه امروزی کاملاً مرتبط هستند.

ولادمیر بلوگلووسکی: می توانید مثال بزنید که چگونه چنین ارتباطی را در نیویورک پیش می برید؟

جین گانگ: ما در پروژه ای مانند برج خورشیدی تراشیده شده در های لاین (High Line) نیویورک، درباره اهمیت اولیه فضای جمعی صحبت می کنیم؛ حتی اگر این فضا در میان بلوک شهر واقع شده و یا با محدوده های معمول عقب نشینی شده تعریف نشده باشد. کار کردن همزمان سه معمار بر روی یک پروژه، در نیویورک امری معمول است؛ یک معمار برای ناحیه بندی (که بر روی پوسته و خارج ساختمان کار می کند) طراح معماری (کسی که بر روی نمای ساختمان کار می کند) و یک معمار داخلی. ما به طور معمول در دسته دوم قرار می گیریم اما با این تقسیم کار فرصت چندانی برای اظهار نظر درباره ناحیه بندی و همچنین تغییرات مهم و الهام بخش وجود ندارد. برای برج خورشیدی ما قادر به بازی در هر سه نقش بوده ایم. ما متوجه شدیم ساختمانهای جدید در اطراف سایت ما، در مسیر دسترسی به برج خورشیدی “های لاین”، ایجاد ازدحام کرده اند و اگر ما به دنبال نیازهای ناحیه بندی سنتی می رفتیم، به نوعی به تخریب عرصه عمومی دامن می زدیم. بنابراین ما ساختمانمان را با استفاده از زوایای تابش خورشید شکل دادیم. به عبارت دیگر ساختمان ما در پاسخ به عبور نور خورشید برای فضای عمومی مجاور شکل گرفته است و از اینرو، برج خورشیدی تراشیده شده نام دارد. ما “های لاین” را، به عنوان فضایی عمومی، از مسدود شدن نور طبیعی حافظت کردیم. ناحیه بندی در این سایت خاص، پروژه را به مسائلی فراتر از ساختمانی که ما طراحی کردیم، مرتبط می کند.

طرح پیشنهادی برای برج خورشیدی با فرم تراشیده شده، نیویورک

ولادمیر بلوگلووسکی: شما ابتدا به دانشگاه ایلینوی، سپس به انستیتو تکنولوژی فدرال (ETH) در زوریخ و بعد از آن به هاروارد رفتید. آیا دلایل خاصی برای رفتن به این دانشگاه ها داشتید و آیا در دوران دانشجویی تحت تاثیر اساتید یا معماران خاصی بودید؟

جین گانگ: من در ایلینوی بزرگ شدم به همین جهت در ابتدا به دانشکاه ایلینوی رفتم. من به مهندسی علاقه داشتم و زمانی که در یک استودیو ثبت نام کردم، معماری را کشف کرده و نتوانستم آن را رها کنم. اما آنچه واقعاً علاقه مرا به معماری برانگیخت، تحصیل در خارج از کشور بود. در اروپا، تاریخ عمیق و فرهنگ را دریافتم که در بستر معماری و تاثیر متقابل معماری بر آن، جای گرفته است. به علاوه معماری  علایق گسترده و متفاوت مرا در زمینه هایی چون ساخت، هندسه، مصالح، شهرها، طبیعت و مردم به هم نزدیک کرد.
بعد از ایلینوی، شهرسازی را به عنوان محقق در انستیتو تکنولوژی فدرال (ETH) زوریخ خواندم و با پروژه های زیادی که در آن زمان طراحی  می شد، مانند مسابقه ورودی پارک لاویلت توسط گروه معماری اوما (OMA) (پاریس، فرانسه،۱۹۸۲)، آشنا شدم. همچنین به بسیاری از بازدیدها و سخنرانیها از جمله یکی از ارائه های زاها حدید رفتم. ترسیمهای باور نکردنی و چگونگی تفکر و ذهنیتهای او را دوست داشتم.
همزمان با دوره ای که در انستیتو تکنولوژی فدرال زوریخ، دستیار یکی از اساتید بودم، بینشی از یک رویکرد به دست آوردم که با توجه به متریال و در راستای خطوط مدرسه باهاوس آغاز می شد. کاملاً روشن است که چگونه این تجربه و تجربه بعدی تدریس من در دانشگاه IIT، در کارم با مصالح تاثیر گذاشت. ما اکنون در فعالیتهای من، درباره کیفیات مصالح کاوش می کنیم: اینکه یک چوب چگونه می تواند خم شود، چگونه بتن می تواند به حالت سیال در بیاید یا چگونه آهن انعطاف پذیر می شود؟ اما این شناخت به دیگر تجربه های من در دانشگاه هاروارد که به تاریخ و تئوری تاکید زیادی داشت و تحت نظر رافائل مونئو (مدیر) و سپس مک اسکوگن مربوط می شود. بعد از فارغ التحصیلی از  هاروارد در سال ۱۹۹۳، احساس کردم برای شروع کار خودم آماده ام اما میخواستم در آغاز برای کسی کار کنم که واقعاً مورد احترام من بود.

کابین قایقها در پارک کلارک، شیکاگو

ولادمیر بلوگلووسکی: و آن شخص رم کولهاس بود.

جین گانگ: بله رم و OMA اولین انتخاب من بودند. من در دفتر OMA در روتردام و کارگاههای ساختمانی در فرانسه، از سال ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۵ کار کردم. همان زمان در روتردام بر روی تعدادی از پروژه های خودم با هنرمندان کار کردم. پیش از افتتاحیه کارم در سال ‍۱۹۹۷ در شیکاگو، در دانشگاه IIT تدریس و قبل از گرفتن مدرک تخصصی، برای مدت چند سال درغرفه هانسن کار کردم. بعدها به مارک اسکندل ملحق شدم که در OMA ملاقات کرده بودم.

ولادمیر بلوگلووسکی: آیا فرصتهای مناسبی برای شروع کار شما در شیکاگو وجود داشت؟

جین گانگ: بله و من همیشه میخواستم ساختمانهای بزرگ بسازم و به نوعی حس می کردم که می توانم این کار را در آنجا انجام دهم و البته احتمالاً خیلی ساده و بی تجربه بوده ام.

ولادمیر بلوگلووسکی: جالبترین پروژه ای که در همکاری با OMA کار کردید، کدام بود؟

جین گانگ: من هدایت طراحان را در پروژه “خانه بوردو” ( بوردو، فرانسه 98- 1994) بر عهده داشتم.

ولادمیر بلوگلووسکی: خانه آسانسوری معروف، چه پروژه بزرگی بود. ایده آسانسور، نظر چه کسی بود؟

جین گانگ: ما می دانستیم که به یک بالابر نیاز داریم چون خانه برای کارفرمایی ساخته شد که در یک تصادف رانندگی به شدت مجروح شده بود. یک روز در ملاقاتی در دفتر رم در روتردام، گذر قایقهای بزرگ باربری را بر روی نیوو ماس (یکی از شاخه های فرعی رود راین) تماشا می کردیم. هر بار که قایقی به پل نزدیک می شد، کابین کاپیتان بر روی سیلندر هیدرولیکی منفردی پایین می رفت تا بتواند از زیر پل عبور کند. بنابراین رم گفت: “جین، چرا با افرادی که این کابین را می سازند صحبت نمیکنی؟” ما به دنبال جایگزینی برای آسانسورهای سنتی که محفظه ای از دیوارهای صلب دارند، بودیم. ما به دنبال فضای فراخ تر و بازتری بودیم. بنابراین تکنولوژی را برای طراحی این خانه در نظر گرفتیم.

سالن نویسندگان، ایلینوی

ولادمیر بلوگلووسکی: کار شما درباره فرمهای نمادین نیست؛ همانطور که تمرکز معماران از اواخر دهه ۹۰ تا سال 2007 که جهان دچار بحران اقتصادی بود، بر مبنای این فرمها نبود. در عوض، بیشترین دغدغه در مورد حل مسئله و پرداختن به مسائل اجتماعی و پایداری است. ایده استفاده از معماری به عنوان ابزاری برای حل مشکلات از کجا به ذهن شما رسید؟

جین گانگ: من همیشه نظارت دقیق و گسترده ای بر روابط داشتم؛ هم بین مردم با یکدیگر و هم بین مردم و محیط شان. وقتی شخصی به طبیعت و اکولوژی دقت و توجه بسیار دارد، متوجه می شود که همه چیز در روابط خلاصه شده است و نه در بررسی اشیاء به صورت منفرد. برای من معماری، تغییر نحوه پیوستگی و روابط مردم است. این مساله، هیجان انگیزترین بخش معماری است. من به معماری به عنوان یک سیستم فکر می کنم؛ چگونه فرصتهایی مختلف برای مردم ایجاد می کنید تا با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و از وضعیت بهتری برخوردار شوند؟ فرصتهای ایجاد تعامل بین مردم کدام هستند؟ ساختمانها چطور می توانند روابط جدید ایجاد کنند؟ این نیاز می تواند از طریق فضاها یا مصالح، هم جدید هم قدیمی، هم فناوری بالا و هم پایین برآورده شود و من از هر چیزی که به بهترین شکل به این نیاز پاسخ دهد، استفاده می کنم. این رویکرد و توسعه و سازگاری با یک متدولوژی، یک هنر است.

ولادمیر بلوگلووسکی: راه حلهای خاص شما، حاصل تحقیقات و کار بر روی پروژه ها است. اما الهامات شما از جای دیگری مشتق می شوند؟ آیا هنرمندان یا معمارانی وجود دارند که آنها را دنبال کنید؟

جین گانگ: من اغلب به کار معمار ایتالیایی – برزیلی، لینا بوباردی، رجوع می کنم. به طور مشخص پروژه معیار برای من و استودیوی من، ساختمان سسک پامپیای (SESC Pompéia) او در سائوپائلو است. این یک پروژه شهری است که افراد کاملاً متفاوتی را گرد هم می آورد و به طور فوق العاده ای، برنامه های جمعی بسیاری را در فضایی که پیشتر یک کارخانه صنعتی بود، بازآفرینی می کند.
این فقط یک پروژه است و من آثار بسیاری از مدرنیستهای برزیلی، مانند ویلانوا ارتیگس و پائولو مندز روشا را دوست دارم و البته به عنوان شهروندی از شیکاگو تا حد زیادی سالیوان، رایت، میس وندروهه و … را تحسین می کنم. تاثیرات بسیار زیادی نیز وجود دارند. بسیاری از آنها هنوز هم مستقیماً از کار در پروژه ها و منابعی که به طور خاص مرتبط با معماری نیستند، حاصل می شوند. اگر شما یک ذهن کنجکاو داشته باشید، متوجه می شوید که هر چیزی می تواند به طور بالقوه، اطلاعات یک پروژه را فراهم کرده و آن را تحت تاثیر قرار دهد.

ولادمیر بلوگلووسکی: ویل آلسوپ گفت: هنر معماری، قرار دادن همه چیز در کنار هم به روش خودتان است. آیا شما به پیدا کردن راه شخصی خود علاقمند بوده اید و آیا برنامه ای هنری جدا از نیازهای کارفرما دارید؟

جین گانگ: دستور کار هنری من فرآیند محور است اما مسلماً نوآوریهای قراردادی نیز دارد. من فکر می کنم این برنامه به طریقی اتفاق می افتد اما همیشه سعی می کنم برداشتهای رسمی خودم را تا زمانی که ممکن است دور نگه دارم. می خواهم از داشتن هر گونه گرایش و شهود اتفاقی جلوگیری کنم. این کار را با هدف و به عمد انجام می دهم بنابراین توسعه پروژه ها را می توانم از طریق این فرآیند ادامه دهم چون کار من واقعاً درباره کمک به یک فرد، سازمان یا ترقی شهرها است. من باید اول قادر به گوش دادن به چیزی باشم که آنها می گویند.

ولادمیر بلوگلووسکی: آیا این بدان معنی است که بیان خود را به عنوان معمار سرکوب می کنید و آن را در اولویت دوم قرار می دهید؟

جین گانگ: منظور من این نیست. این مساله از نظر زمان در رتبه دوم است. اما آنچه برای من مهم است، افشای چیزهاست. با دقت در کارهای ما، در می یابید که همه چیز به آشکار ساختن ساختار و مصالح در ارتباط است و نشان می دهد که چگونه همه چیز می تواند روشن و روشنتر باشد. من به خود فضا، به طور خاص، روابطه نور و سایه و کیفیات ملموس بسیار علاقمندم. همه اینها مهم هستند اما فرآبند ما در مورد ساختن چیزهای  حسی و تبدیل آنها به راه حل مناسب نیست. چون من احساس می کنم که این کار، بخشهای مهم روند تکامل را حذف می کند.

برج آبی شیکاگو

ولادمیر بلوگلووسکی: بیایید درباره برج آبی ۸۲ طبقه مسکونی صحبت کنیم که خطوط متفاوت صفحه طبقات آن به عنوان بالکن استفاده می شود. می دانم که شکل هر طبقه وابسته به تاثیر باد بوده و بالکنهای ساختمان تعامل اجتماعی غیر معمولی را ایجاد می کند. اما آیا موافق نیستید که ایده اولیه، صرفاً هنری بود برای رسیدن به تصویری خاص؟

جین گانگ: نه موافق نیستم. فرم مهم است اما این معادل چگونگی به ثمر رسیدن ایده نیست. به عنوان یک پیشرو، برای من جالب بود که چطور ساختمانهای بلند می توانند اجتماعی تر و کمتر ایزوله باشند و یا با توجه به زمینه و بسترشان، خاص تر شده و کمتر عمومیت داشته باشند. ما یک سایت داشتیم که در شهر دفن شده و توسط ساختمانهای بلند دیگر احاطه شده بود. ایده اولیه، ایجاد تپه و دره بر روی نمای ساختمان بود؛ بنابراین ساکنین می توانستند دید بیشتر از داخل ساختمان داشته باشند. اما چطور روی این توپوگرافی ساکن می شوید؟ این سوال، موجب شکل گیری ایده برش تپه به لایه های افقی و ساخت فضاهای بیرونی به صورت بالکنهای مجزا بود که هر یک از آنها منحصر بفرد بوده و همگی با توجه به تاثیر نیروی باد و خلق فضا برای تعاملات اجتماعی بهتر، شکل گرفته و اندازه گیری شدند. بنابراین عوامل بسیاری وجود داشت. می توان گفت این طرح به عنوان مدلی پارامتریک اجرا شده اما اهداف زیست محیطی و اجتماعی آن در اولویت بالاتری نسبت به تکرار فرم قرار داشته است. هیچ چیز تصادفی در مورد شکل ساختمان وجود ندارد. هر تکرار جزئی برای منفعت افرادی که در آنجا زندگی می کنند، انجام شده است.

دیاگرام مطالعاتی برج آبی

ولادمیر بلوگلووسکی: خوب من سوالی از توالی مراحل طراحی و هدفتان نمی پرسم. من فکر می کنم این ساختمان فوق العاده است. منظور  من ایده اولیه بود، با این حال اگر برای شما مطلوب تر است می توان گفت دید هنری یا دید حسی. من به شما خواهم گفت چرا این فکر را می کنم؟ در حال حاضر شما در حال طراحی یک ساختمان بلندتر از این برج در شیکاگو هستید؛ برج ۹۵ طبقه ویستا. شرایط باد، برنامه ها و ساختمانهای بلند اطراف آن، مشابه همین پروژه هستند. اما راه حل شما برای آن ساختمان کاملاً متفاوت است. چرا تپه یا دره ای در برج ویستا وجود ندارد؟

جین گانگ: این ساختمان، سایت و برنامه آن، کاملاً متفاوت است و فرصتهای متفاوتی نیز دارد. ساختمان مسیر متفاوتی از پژوهش درباره ساختمانهای بلند و فضای عمومی را دنبال می کند. طراحی ما پاسخ مستقیم به این واقعیت است که برج جدید در مرز بین اسکله عمومی پارک و شهر متراکم واقع شده است. این وضعیت باعث شکل گیری ایده اولیه شد؛ چگونه در ساختمان بالا می رویم و مردم می توانند با همکف ارتباط برقرار کنند؟ بر اساس این سوال، فرم سه بخشی ساختمان حاصل شد. دو بخش بیرونی از بخش مرکزی حمایت می کنند بنابراین عموم می توانند به رودخانه و دو سطح جداگانه زیر ساختمان دسترسی پیدا کنند. در واقع طرح در راستای ارائه یک فضای عمومی غیر معمول بود که دو طرف مختلف ساختمان را به یکدیگر متصل کند. ما یک بلوک خاص از ساختمان که به شکل یک هرم ناقص بود را گسترش دادیم؛ در واقع یک بخش را بر روی دیگری چرخانده و به صورت توپر در آوردیم و آنها را به صورت پهلو به پهلو در یکدیگر پیچیدیم تا واحدهای کنج را بیشتر نمایان کرده و دیدهای بهتری فراهم کنیم. من پروژه های بزرگ را اغلب از بخشهای کوچک شروع می کنم و سپس فرم را از همانجا آغاز می کنم. اگر به هر دال کف، به عنوان عنصری ساختمانی فکر کنید که برای شکل گیری ساختمان بر روی هم چیده شده اند، آکوا نیز اینچنین است. من هرگز سعی در تولید تصویری نمادین، مانند کارتونی از بادبان یا کشتی که هدایت طراحی کل پروژه را به دست دارد، ندارم. ما این کار را انجام نمی دهیم.

ولادمیر بلوگلووسکی: همه اینها عالی است اما اجازه دهید بگویم شما مامور شدید سومین برج بسیار بلند شیکاگو را بسازید. آیا موافق نیستید که راهی برای عدم تکرار خود پیدا می کنید و چیزهایی را که هنوز کاملاً متفاوت هستند، به وجود می آورید؟

جین گانگ: حساس بودن به ویژگیهای خاص یک پروژه باعث جذابیت معماری می شود اما من پاسخهای خودمان را نیز به عنوان بخشی از این علاقه می بینم. مطمئناً علایق من گسترده هستند اما بینهایت نیستند. ما درسهایمان را یاد می گیریم و بعد از انجام تعدادی پروژه، الگوهای خاص شناسایی می شوند. مسیرهای مختلف پژوهشی وجود دارند که از طریق کار ما اجرا می شود و برخی از پروژه ها مرتبط تر از بقیه هستند. هر پروژه کاملاً متفاوت نیست. برای مثال ما یک طیف از ساختمان را که نام آن فرا فضایی است گسترش دادیم که می توان در آن امکانات فضای خارج ساختمان را کشف کرد. مانند برج آبی. بنابراین مورفولوژیهایی از انواع ساختمان وجود دارد که ما توسعه دادیم و از آن اقتباس می کنیم.

ولادمیر بلوگلووسکی: سبکها و مورفولوژیهای مختلفی وجود دارد اما شما تمایلی به تکرار ایده ای یکسان برای دو بار ندارید، درست است؟

جین گانگ: ما سعی می کنیم راه حلها و فرمهای مختلف را بررسی کنیم. اما من ایده ها را مستقل از اشکال می بینم.

ولادمیر بلوگلووسکی: چه کلماتی برای توصیف کار خود انتخاب می کنید؟

جین گانگ: مردم محور، اکولوژیک، فضایی، کشف چیزهای غیر منتظره، ارتباطی، تفکر برانگیز ، تکتونیکی و زیبا

ولادمیر بلوگلووسکی: و در نهایت، زیبایی!

جین گانگ: منظورم نوعی از زیبایی بی تکلف است، اما همچنان آن را در انتها قرار می دهم.

ولادمیر بلوگلووسکی: شما گفتید معماری را نه به عنوان ساختمانها، بلکه به عنوان ارتباطی با اکوسیستم و نحوه زندگی مردم می بینید. ممکن است آن را با جزئیات بیشتری شرح دهید؟

جین گانگ: من ساختمانها را همچون عواملی برای بهبود روابط می بینم. به علاوه من به چگونگی اثرگذاری سایتهای خاص و اقلیمهای متفاوت بر طراحی علاقمند هستم. نمودهای جهانی همواره در معماری وجود دارند اما من سر و کله زدن با ویژگیهای خاص و تفاوتها را دوست دارم. به طور مثال، به یاد دارم که وقتی در  IITتدریس می کردم، چگونه دوره هایی در طراحی وجود داشت که با وجود ارائه برنامه، سایتی برای طرح نداشت. چنین به نظر می رسید که استادان، پروژه هایی از دانشجویان می خواستند که در فضایی تهی و خلاء مانند طراحی شود.

ولادمیر بلوگلووسکی: شما هرگز حاضر به انجام چنین کاری نبودید؟

جین گانگ: البته که نه!

ستون بلووگلوسکی به نام شهر ایده ال، خوانندگان را با آخرین و به روز ترین مصاحبه ها با بیشتر معماران مبتکر در سراسر جهان آشنا می کند. این بحثهای صمیمی بخشی از نمایشگاههای آینده بود که با همین عنوان در دانشگاه سیدنی در ژوئن ۲۰۱۶ به نمایش گذاشته شد. نمایشگاه شهر ایده ها برای بررسی تکامل محتوی و طراحی به سراسر جهان سفر خواهد کرد.

منبع: +

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *