در سازمان فضایی روستای کندوان، معماری بومی هر کران، جهان کوچکی است از رابطه انسان با زمین؛ جایی که مرز میان کار و سکونت، طبیعت و ساخته بشر، محو شده است.

مشخصات مطلب

مقدمه

در دل دامنه های خاموش کوههای سهند، جایی که سنگها زبان گشوده و بدل به خانه شده اند، روستای کندوان آرام گرفته است. روستایی کنده شده در توده های آذرآواری که از دل خاک برخاسته بی آنکه به آن تحمیل شده باشد. این سکونتگاه صخره ای، تنها محل زندگی نیست، تجلی رابطه ای عمیق میان انسان، طبیعت و مصالح بومی به شمار می رود؛ رابطه ای که می تواند الهام بخش بازاندیشی ما درباره مفهوم پایداری در معماری و منظر امروز باشد.

درک چیستی پایداری در معماری بومی، بدون شناخت اقلیم و مصالح آن ممکن نیست. کندوان، با اقلیم سرد و زمستانهای سخت، پاسخی داده است که نه تنها تابع شرایط محیطی است، بلکه آنها را به خدمت گرفته است. خانه های این روستا، نه روی زمین، که در دل آن شکل گرفته اند؛ در دل سنگهایی با منشاء آتشفشانی چون توف، آگلومرا و برشهای آذرآواری که به دلیل تخلخل طبیعی، دارای مقاومت حرارتی بالا و قابلیت تراش پذیری هستند.

این سنگها نه تنها عایق حرارتی هستند، بلکه بار سازه ای بنا را نیز تحمل می کنند و پوسته نهایی آنرا نیز شکل می دهند. این فرم فروتنانه نه تنها به استفاده حداقلی از منابع منجر شده، بلکه بدون تولید نخاله و با کمترین آسیب به منظر طبیعی، فضاهای انسانی آفریده است.

معماری بومی و پایداری در منظر روستای کندوان
تصویر 1: منظر روستایی کندوان، منبع: نگارنده
مصالح، سازمان فضایی و پایداری در کندوان

مصالح در کندوان نتیجه انتخاب صرفاً زیبایی شناختی یا اقتصادی نیستند؛ بلکه زاییده فهم تجربی و معیشتی ساکنان از بستر زندگی آنها هستند. سنگ، مصالح نیست، خود بستر است. در اینجا انسان از دل کوه خانه بیرون می کشد، بی نیاز به وارد کردن ماده ای بیرونی. چنین روشی ضمن صرفه جویی در مصرف انرژی و منابع، انسجام بصری و هویتی روستا را حفظ کرده است. رنگ، بافت، فرم و شیب خانه ها در هم تنیده با زمین هستند؛ طبیعت نه پس زمینه زندگی، بلکه همنشین آن است.

بررسی پلان خانه های کندوانی نشان می دهد که این فضاها با حداقل سطح اشغال و متناسب با نیازهای معیشتی شکل گرفته اند. بر اساس مطالعات میدانی، هر کران معمولاً شامل یک اتاق اصلی با کاربریهای چند منظوره (نشستن، خواب، پخت و پز)، اتاق ریسندگی، صندوق خانه (گزنه)، آغل و تنورخانه است.

به عنوان مثال، اتاق اصلی حدود ۲۰ مترمربع مساحت دارد و فضایی است برای پذیرایی، استراحت و گاه تولید صنایع دستی. این حداقل گرایی فضایی، پاسخی دقیق به نیازهای روزمره زندگی بومی بوده است. فضاهایی مانند آغل، انبار علوفه یا اتاق بافت نیز با بهره گیری از فرم مخروطی و مقاوم سنگ ها در دل کران ها کنده شده اند و با کمترین مداخله، نیازهای زیستی و تولیدی را پاسخ گفته اند.

سازمان فضایی کندوان – خانه هایی که در دل مخروط های سنگی کنده شده اند و با شیبی طبیعی به هم متصل هستند – نوعی منظر هم زیست را پدید آورده است؛ منظری که بدون تخریب، به بازخوانی شکل زمین پاسخ داده است. این فرآیند رشد تدریجی، سازگاری با محیط را ممکن کرده و منظر روستا را به موجودی زنده، پویا و در عین حال متعادل تبدیل نموده است.

در کندوان، پایداری مفهومی بیرونی یا تحمیلی نیست؛ بخشی از زیست روزمره است. فضایی که در آن خانه، کوه و خاطره در هم آمیخته اند. حس مکان، نه از طریق نشانه گذاریهای صوری، بلکه از طریق تداوم زیست، تعلق و تجربه فضایی شکل می گیرد. این حس مکان، خود ضامن پایداری فرهنگی و اجتماعی روستا است؛ چرا که ساکنان نه تنها در خانه هایشان، بلکه در هویت جمعی و فضایی خود ریشه دارند.

معماری بومی و پایداری در منظر روستای کندوان
تصویر 2 : فضای داخلی خانه های کندوان، منبع : www.myvirtualland.org
معماری بومی و پایداری در منظر روستای کندوان
تصویر 3 : نمای بیرونی خانه های روستایی، منبع : www.myvirtualland.org
نتیجه گیری

در مواجهه با چالشهای معماری معاصر – از بحران اقلیمی تا گسست های هویتی – روستای کندوان درسی ساده اما عمیق به ما می دهد: پایداری با همزیستی آغاز می شود. سکونتگاهی که نه به دنبال مصرف منابع بیرونی، بلکه متکی بر درک عمیق از زمینه و توانایی های بستر طبیعی خود شکل گرفته است. این الگو به ما می آموزد که پایداری، صرفاً در به کارگیری فناوریهای نو یا مصالح پیشرفته نیست؛ بلکه در هماهنگی با طبیعت، درک فرهنگ زیست، و احترام به فرآیندهای تدریجی شکل گیری فضاها است.

خانه های کندوان، تجسمی از معماری بومی، تولیدی و معیشتی هستند؛ فضایی که نه تنها مأوای زیستی، بلکه بستر فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ساکنان است. این چند منظوره‌ بودن فضاها، که از دل نیاز واقعی شکل گرفته، نشان می دهد که معماری بومی می تواند همزمان پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسان باشد. هر کران، جهان کوچکی است از رابطه انسان با زمین؛ جایی که مرز میان کار و سکونت، طبیعت و ساخته بشر، محو شده است.

از سوی دیگر، آنچه کندوان را ماندگار کرده، صرفاً فرم منحصر به فرد یا مصالح بومی نیست؛ بلکه جریان داشتن زندگی در کالبد آن است. زندگی خاصی که پیوسته خود را باز تولید کرده و در عین سادگی، پاسخگوی پیچیدگی های روزمره بوده است. حفظ این کیفیت، تنها در گرو نگه داشتن ظاهر نیست؛ بلکه نیازمند بازفهم عملکردها، بازاندیشی در سازمان فضایی، و روزآمدسازی شیوه های زیستن در بستر سنت است.

کندوان، با تمام ویژگیهای خاص خود، نسخه ای تکرارناشدنی نیست. آنچه باید از آن آموخت، نه شکل مخروطی خانه ها، بلکه روشی است از زیستن و ساختن؛ شیوه ای که ریشه در زمین، اقلیم، اقتصاد و فرهنگ دارد. بازخوانی این شیوه می تواند الهام بخش شکل گیری معماری هایی باشد که نه در تقابل، بلکه در گفت و گو با طبیعت و جامعه شکل می گیرند.

 

مقاله­ حاضر، دستاورد سفر پژوهشی جمعی از دانشجویان معماری منظر به استانهای آذربایجان شرقی و غربی در خرداد ماه ۱۴۰۴ است که با راهنمایی دکتر محمدرضا مهربانی گلزار و دکتر مهدی فاطمی تنظیم شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *