مقدمه
کلیسای سنت استپانوس یکی از مهمترین و با هویت ترین کلیساهای تاریخی ارمنی در ایران است که در استان آذربایجان شرقی و در نزدیکی شهر جلفا واقع شده است. این کلیسا به نام نخستین شهید مسیحیت، استپانوس مقدس، نامگذاری شده است.
تاریخ دقیق ساخت اولیه کلیسا مشخص نیست، اما منابع تاریخی و شواهد معماری، ساخت کلیسا را به دوره صفویه نسبت می دهند، هر چند برخی از پژوهشها احتمال وجود بنایی مذهبی در این محل را از دوران ساسانیان یا قرون اولیه مسیحیت نیز مطرح کرده اند. در قرن ۱۶ میلادی، در پی کوچ ارمنیان به دستور شاه عباس صفوی از ارمنستان به ایران، کلیسای سنت استپانوس یا بازسازی شد یا به شکل امروزی درآمد. از آن زمان، این کلیسا به یکی از مراکز مهم مذهبی و فرهنگی ارامنه ایران تبدیل شد.
در دوره های بعد، به ویژه در دوران قاجار، کلیسا مورد مرمت و بازسازی قرار گرفت و نام آن در بسیاری از سفرنامه های اروپایی ذکر شده است. این کلیسا امروز نیز فعال است و هر سال مراسم آیینی خاصی با حضور ارمنیان از ایران و کشورهای دیگر در آن برگزار می شود.
چگونگی تاثیر منظر طبیعی بر کلیسای سنت استپانوس و تجربه گردشگر
مناظر فرهنگی، بخشی جدایی ناپذیر از تاریخ، اجتماع و هویت یک سرزمین هستند. در فرهنگ ایرانی، ساختار هویت بخش این مناظر، متأثر از آیین های کهن از جمله مهرپرستی، بر سه گانه بنیادین آب، درخت و چارتاقی استوار است. این عناصر نه تنها ساختار فیزیکی فضاهای آیینی را شکل داده اند، بلکه نقش کلیدی در حفظ میراث طبیعی و معنوی جوامع ایفا کرده اند.
در همین راستا، کلیسای تاریخی سنت استپانوس در منطقه جلفا، نمونه ای برجسته از تلفیق کالبد معماری، بستر طبیعی و معنای آیینی است. این کلیسا که در دامنه کوههای شمال غرب ایران و در نزدیکی رود ارس واقع شده است، در بستری سرشار از پوشش گیاهی بومی، درختان مثمر و طبیعتی کوهستانی قرار دارد؛ عناصری که به وضوح بازتاب دهنده همان سه گانه کهن در منظر فرهنگی هستند. نحوه قرارگیری آن، مسیر دسترسی پر شیب و تدریجی، همه در راستای خلق تجربه ای آیینی و روحانی عمل می کنند.
از تحقق مفهومی سه گانه منظر در این کلیسا می توان به ترکیب آب، گیاه و بنای آیینی به عنوان سه عنصر بنیادین در شکلگیری یک فضای مقدس و هویت دار اشاره کرد. این سه گانه که ریشه در باورهای کهن ایرانی و شرقی دارد، در این مکان نه تنها به صورت فیزیکی و کالبدی حضور دارد، بلکه به صورت زیسته و تجربه شده در رفتار آیینی مردم، در طراحی معماری و در خوانش تاریخی فضا تجلی یافته است.
- آب: رودخانه ارس که در نزدیکی کلیسا جاری است، تنها یک عنصر طبیعی نیست؛ بلکه نقش نمادین و معنوی ایفا می کند. آب، در اغلب آیین های کهن و ادیان، نشانه پاکی، حیات و تولد دوباره است. نزدیکی به این رودخانه، کلیسا را در مجاورت عنصری قرار داده که نه تنها حیات طبیعی بلکه معنا و قدسی بودن را نیز بازنمایی می کند.
- گیاه: پوشش گیاهی بومی، از جمله درختان کهنسال، درختان مثمر و بوته زارهای طبیعی پیرامون کلیسا، نه تنها باعث افزایش کیفیت زیباشناختی فضا شده اند، بلکه نشانگر پیوستگی زندگی و طبیعت با مکان مقدس هستند. حضور این درختان که طی نسلها حفظ شده اند، گویای رابطه تاریخی و عاطفی مردم با این فضاست. بسیاری از زائران و بازدیدکنندگان، این طبیعت را بخشی از “بدنه معنوی کلیسا” می دانند.
- چهارتاقی: خود کلیسا به عنوان یک بنای مقدس، عنصر اصلی ساختار فضایی منظر را شکل می دهد. معماری آن با استفاده از سنگ بومی، هماهنگی با توپوگرافی زمین و توجه به جهت گیریهای نمادین، نمونه ای از ادغام کامل کالبد با معنا است. این بنای آیینی نه صرفاً یک سازه تاریخی، بلکه مرکز ارتباط روحانی میان انسان، طبیعت و خداوند تلقی می شود.
در این فضا، سه گانه آب، گیاه و بنای آیینی در تعاملی پویا قرار دارند؛ آنچنان که هر یک بدون دیگری ناقص است. این ترکیب، یک تجربه حسی و معنوی منحصر به فرد برای مخاطب فراهم می آورد. حضور در این مکان نه فقط بازدید از یک اثر تاریخی، بلکه نوعی زیست آیینی در دل طبیعت و تاریخ است.
از سوی دیگر مصالح سنگی استفاده شده در ساخت این کلیسا، از نظر بافت و رنگ، با طبیعت اطراف همخوان است. همین پیوند مادی و معنایی، باعث شده کلیسا گویی از دل زمین روییده باشد، نه آنکه بر زمین تحمیل شده باشد. توپوگرافی زمین و فرم معماری کلیسا با یکدیگر هماهنگ هستند؛ و این هماهنگی منجر به شکل گیری یک منظر آیینی منحصر به فرد شده است. وجود درختان مثمر در حیاط این کلیسا نیز تاکیدی بر حضور طبیعت در فضا بوده و حس زندگی در این فضا در طول تاریخ را به مخاطب القاء می کند.
وجود این درختان کهنسال، بوته زارها و به طور کلی طبیعت، خود به بخشی از ساز و کار روایت تاریخی و دینی کلیسا تبدیل شده اند. در نتیجه در این منظر، پوشش گیاهی بومی نه تنها نقش زیباشناختی دارد، بلکه با القای حس آرامش، به ارتقاء کیفیت معنوی فضا کمک کرده و حتی موجب فراهم آوردن بستری برای حضور مردم در آن فضا می شود.

نتیجه گیری
در نهایت، کلیسای سنت استپانوس را می توان نمونه ای از همزیستی معماری، طبیعت و معنا دانست؛ جایی که بستر طبیعی به عنوان عنصری فعال و معناساز در شکل دهی به خاطره، هویت و تقدس مکان نقش دارد. پیوند میان طبیعت کوهستانی، پوشش گیاهی مسیر آیینی و کلیسا، سبب شده این کلیسا در جایگاهی فراتر از یک بنای تاریخی قرار گیرد.
کلیسای سنت استپانوس نمونه ای از تحقق مفهومی از سه گانه منظر (آب، گیاه، بنای آیینی) است که این سه گانه در این فضا نه تنها قابل شناسایی است، بلکه به شکلی زیسته و تجربه شده در رفتار مردم و معماری کلیسا ظهور یافته است.
در نتیجه سنت استپانوس، نه یک مکان دینی و موزه ای، بلکه یک منظر تاریخی است که میان گذشته و حال، میان آیین و اجتماع، پل ارتباطی ایجاد کرده است. حفظ و شناخت اینگونه مناظر، به ویژه در دوران معاصر که گسست های هویتی و کالبدی گسترش یافته، ضرورتی فرهنگی و راهبردی است.
مقاله حاضر، دستاورد سفر پژوهشی جمعی از دانشجویان معماری منظر به استانهای آذربایجان شرقی و غربی در خرداد ماه ۱۴۰۴ است که با راهنمایی دکتر محمدرضا مهربانی گلزار و دکتر مهدی فاطمی تنظیم شده است.