جین جیکوبز منکر وجود نژاد، طبقه، قومیت یا سایر روابط موثر در قدرت كه كمتر قابل مشاهده هستند، بود و واحد همسایگی را حاصل تنوع در محلات موردنظر خود می دانست.

نویسنده:

مشخصات مطلب

آشنایی من با جین جیکوبز كاملاً ساده بود. مثل بسیاری از دانشجویان معماری، بعد از سال 1962 كتاب “مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریكا” را به عنوان واحدی در طراحی شهری مطالعه كردم. خواندن مطالب جین جیکوبز لذت بخش بود، در كنار انتقادات هوشمندانه و طنز تند و نیش دار، نگارش بی عیب و نقص او با استفاده از جملات و آموزه‌های قدیمی، شما را با روش كار آزادانه اش مجاب می‌كرد. او عقاید خود را به زبانی كاملاً شفاف و ساده مطرح می‌کرد. برنامه ریزان به منزله رهروان یا شبیه قهرمانان المپیكی هستند که (همزمان) هم پیاده و هم سواره هستند.

چرا ما مطالب او را می خواندیم؟ من انتظار دارم این كار منجر به تشویق ما جهت نگاه جدی تر به شهر و درك برخی از دفاعیات قلبی او از تجربیات، فراتر از اظهارنظرهای تخصصی شود. این پیامی گیرا بود و در زمانه درستی دریافت شد. امروزه به نظر می رسد كه هر شخص علاقه‌مند به شهرها حداقل بخشی از كتاب مرگ و زندگی را خوانده و مصداق‌های شخصی در آن یافته است. مایكل كیملمن در این رابطه نوشت: “او آن چیزی را گفته كه من به طور غریزی می دانستم درست است.” و دیوید كرومبی اظهار داشته: “او آشكارا مشخص نمود نظریاتی كه مهم هستند همان‌هایی بودند كه ما به صورت غیررسمی فهمیده بودیم.”

این كیفیات مهم بود و یكی از دلایل اینكه جین جیکوبز در فرهنگ ما دوام آورد، سهولت ارتباط برقرار كردن با اوست. او یكی از ماست. هر كه هست، نه یك متخصص، بلكه (برای ما) بیشتر به عنوان یك دوست است تا یک استاد. تخصص او، همانند دانشمندان اصیل قرن نوزدهم، مبنی بر استنباط قواعد از الگوهایی بود كه از طریق مشاهدات شخصی به دست آمده بود. كار او به واكنشهایی كه به هر جهت ممكن بود به دلیل اعمال سلیقه، بی اطلاعی و یا تعصبات نادیده گرفته شوند، اعتبار ‌می‌داد.

با این حال تمام آن چیزهایی که او آن طور دیوانه وار عاشقش بود؛ مانند روستا و همسایگی كه در كتاب مرگ و زندگی آمده و به او شهرت جاودانه داده بود، مرده‌اند. این مرگ تنها توسط طراحان اتفاق نیافتاده، بلكه به آرامی و توسط دستهای نامرئی خاموش شد، البته این موضوع خاتمه یافته به نظر نمی رسد. اگر چه به هر صورت این امر اخیراً دوباره احیاء شده، اما فلسفه وجودی آن از بین رفته است.

پرواضح است كه ساكنان جدید به محلات خودشان نزدیک تر شده اند و اكثر مشاغل بیشتر به گردشگران خدمات می دهند تا ساكنان محلی. بر اساس نوشته‌هایی كه اخیراً از پیتر موسكوویتز ثبت شده، وی با اظهار تاسف گفته است: “مشابه واحدهای همسایگی كه جین جیکوبز به خاطر تنوع افراد در سال 1960 و 1970 آنرا مورد ستایش قرار داده بود، امروزه بیشتر آنها تبدیل به گردشگاه‌های برون شهری با شكوهی برای ثروتمندان شده است.” اما اگر جیكوبز برنده شده است، چگونه محله‌های مورد نظر او از بین رفته اند؟

جین جیکوبز در سال 1956 نوشت: “نقطه آغازین باید در مورد مطالعه این موضوع باشد كه چه چیزی كارایی و چه چیزی در زندگی شهری جذابیت دارد.” او بر روی جنبه‌های عملی و حس مشترك مبتنی بر اعتقاد راسخ بر اینكه یافته های او در این مسیر باید گسترش داده شود، پافشاری كرد. بخشی از قدرت اسطوره‌ای او از این حقیقت نشات می گیرد كه در یك نقطه اوج تاریخی که تحت سیطره محافظه کارانه‌ مردان بود، او زنی بود كه به مردم جرات اعتماد كردن به چشمهای خودشان را بخشید. آنگونه كه مارشال برمن نوشت، جین جیکوبز به ما “زبان بكارگیری تجربیات خودمان را آموخت.”

چرا شهرهای ما كمتر به جین جیکوبز نیاز پیدا می كنند؟

موضوعات نژادی، بی اهمیت برای جین جیکوبز

بی توجهی جین جیکوبز به تبعیض نژادی، خواه در قالب بدنه بازارهای آمریكایی یا در سیاستهای رسمی همانند خط قرمزها، به خصوص در محیط‌های دانشگاهی مشهور است و این موضوع قبل از انتشار كتاب مرگ و زندگی مورد توجه قرار گرفت.

در سال 1961 ویراستار او (یعنی جیكوب اپستین)، برایش نوشت كه در مورد فقدان هرگونه بحث در مورد موضوعات نژادی نگران است: «من فكر نمی كنم كه شما بتوانید طوری وانمود كنید كه گویی مسئله‌ای وجود ندارد.» جین جیکوبز پاسخ داد كه او دلایل خودش را دارد اما فرصتی برای توضیح آنها وجود ندارد. جامعه شناس ناتان گلازر نیز برای او نوشت كه با نظر اپستین موافق است و بی اعتنایی کردن به این مسئله را غیرواقعی می‌داند: “از طرف دیگر، شما نمی توانید هر كاری انجام دهید.”

متاسفانه چیزهای بسیاری وجود دارد كه شما نمی بینید، به خصوص اگر شما یك خانم سفید پوست میانسال از طبقه متوسط در دهه 1950 در نیویورک باشید. چیزی كه شما می بینید بستگی به این كه شما چه كسی هستید، دارد و بنابراین بسیاری از اظهارات جذاب جیكوبز كمتر فراگیر می‌شوند، وقتی شما منکر وجود نژاد، طبقه، قومیت یا سایر روابط موثر در قدرت كه كمتر قابل مشاهده هستند، باشید.

اصلاح این موارد و قدم برداشتن فراتر از روایت مترقی جین جیکوبز موجب می‌شود که به ناگاه متوجه شوید كه تمام چیزی كه شما می بینید، مواردی است كه او از آنها صرف نظر كرده است. فهم این مسئله ناخوشایند است اما برای افرادی كه امروز به دنبال مطالبات كوركورانه و بی بصیرت از او هستند، ضروری است.

∴ Archdaily.com ∴

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *