پروژه مینور پارادایس در اصل به قیام علیه ایجاد باغهای سنتی در منطقه مدیترانه پرداخته است. باتوجه به آموزه های اسلامی یکی از شمایل باغها در سرزمینهای گرم و خشک خاورمیانه به تصویر کشیدن فردوس در قالبی زمینی است، حال آنکه در سالهای اخیر و با توجه به روند روزافزون خشکسالی در این مناطق و همچنین نیاز به انعطاف پذیری و تاب آوری پروژه های منظرین رویکردهای نوینی در جهت ایجاد منظرسازی و باغسازی آغاز شده است.
این پروژه در سال 2019 و جهت منظرسازی مجموعه نمایشگاهی موقت “هفته طراحی امان” طراحی و اجرا شد و به نوعی در دسته اینستالیشن ها قرار می گیرد. به گفته معماران منظر این پروژه، ایشان درصدد پاسخ به سوالات ذیل برآمدند:
- در موقعیت هایی که آب کم یا دسترسی به آن سهل نیست چگونه می توان فضاهای عمومی و فرهنگ زندگی جمعی را در فضای باز متصور شد؟
- چگونه میتوان ایده یک باغ را در زمان خشکسالی و در یک بستر فرهنگی که باغ در آن به دلیل وجود آب فراوان و پوشش گیاهی سبز تجلی “بهشت (پردیس)” است، باز تولید نمود؟
پروژه مینور پارادایس در واقع سناریوهای منظر در مقیاس سرزمینی را به صورت مناظری مینیاتوری در مقیاس انسانی باز تفسیر می نماید و تلاشی بر پیوند این پروژه با بستر کلی خود در قیاس سرزمین را دارد و به واسطه ایجاد تپه ها باعث ایجاد پنهانی و آشکارگی سوژه ها از دید کاربران شده است. با توجه به موقتی بودن منظر این پروژه مصالح اعم از شن ها، ماسه ها، ریگ ها، سنگهای آتشفشانی و سنگهای آهک و گیاهان مورد استفاده بومی و به نوعی “قرضی” هستند که از پیمانکاران و نهالستان های مجاور “به امانت گرفته” شده اند.
تنها عناصر ساخته شده برای پروژه مینور پارادایس، نیمکت های سفید با متریال تخته سه لایی است که به نشانه نوع شناسی به عنوان یک فضای اجتماعی در جهان عرب هستند. نیمکتها امکان تعلاملات اجتماعی بیشتری را در فضا به عهده دارند و محل استقرار هوشمندانه آنها باعث ایجاد پرسپکتیوهای مختلفی از منظر طراحی شده برای ناظر می شوند. قوسهای کوچک موجود در بدنه نیمکتها بر ماهیت نصب بدون مقیاسِ اینستالیشن گونه خود تاکید دارند. آنها پس از برچیده شدن به فضای سبز مجاور پروژه منتقل شدند و در خدمت فضای شهری درآمدند.
استفاده از مصالح خشک در مینور پارادایس
به نظر می رسد استفاده از مصالح خشک و بومی در این پروژه یکی از مهمترین موفقیتها در خلق فضایی جدید از باغهای مدیترانه ای است. البته لازم به ذکر است که می توان این پروژه را به نوعی زیرمجوعه ای از زری اسکیپ ها در نظر گرفت؛ با این تفاوت که وجود عناصر سبز و آب به کمترین میزان ممکن افول کرده است. “موقتی بودن” در این پروژه از مفاهیمی است که به درستی و در راستای کارکرد موقت کل مجموعه پیاده سازی شده است.
از دید نگارنده موضوعاتی درخصوص این پروژه محل بازنگری دارد و می تواند این تمرین برای دستیابی به ایده باغهای جدید در اقلیم های گرم و خشک را قوت بخشد.
نخست به نظر می رسد عدم بهره گیری از استراتژی، تکنیک و دانش ساخت باغهای ایرانی که بهشت هایی در دل کویر بودند به وضوح روشن است، زیرا این باغها دقیقاً محصول خشکسالی هستند و فلسفه وجودی آنها با خشکی عجین شده است. چه بسا در مناظر به وجود آمده به سبک پروژه حاضر بتوان از الگوی ماهیتی باغ ایرانی با ساختاری باز تولید شده بهره مند شد.
همچنین عدم توجه به سایه اندازی و بهره گیری از سایه و اختلاف دمای نقاط سایه گیر با سایر نقاط و عدم توجه به باد جهت خنک تر نگاه داشتن محیط قابل بحث است و مربوط به موضوع فوق الذکر یعنی عدم توجه معماران منظر “مینور پارادایس” به الگوهای موفق قبلی در اقلیم های مشابه است.
موضوع بعدی که به وضوح قابل مشاهده است، حذف کلی عنصر آب از موضوع طراحی است که ممکن است کمی از لحاظ ماهیتی پروژه را دچار مشکل سازد؛ زیرا این پروژه در راستای پاسخ به کم آبی در مناطق گرم و خشک ایجاد شده است اما در پاسخ به این موضوع به ظرافت تمام صورت مسئله را پاک نموده است.
در نتیجه عنصر حیات بخش این اقلیم به کلی از پروژه حذف شده است که کمی عجیب به نظر می رسد و ممکن است بیننده را با این تفکر مواجه نماید که این نوع منظرسازی در تقابل با منظرسازی زری اسکیپ (لازم به ذکر است که با آگاهی به جای واژه زری اسکیپ، واژه منظرسازی خشک مورد استفاده قرار نمی گیرد) قرار دارد.
اصلی ترین مبحث مورد نقد در این نوشتار عدم تثبیت مصالح ریز دانه استفاده شده این پروژه است. واضح است که معمار منظر پروژه به یکی از اصلی ترین مسائل این اقلیم یعنی جابه جایی گرد و خاک در حجم بالا توجه ننموده و هیچ راه حلی را برای پاسخ به این مشکل ارائه نداده است.
معمار منظر این پروژه می توانست با ارائه راه حلی نوین و معقول در خصوص مشکل فوق الذکر این موضوع را به برگ برنده این پروژه تبدیل نماید. به نظر می رسد اصلی ترین سوالی که معمار منظر در این پروژه آن را دور زده است، این است که: “چگونه می توان در منطق گرم و خشک و کم آب منظری با مصالح و گیاهان بومی بازتولید نمود و از آن منظر به عنوان راه حلی در جهت معضل عدم ثبات خاک و گرد و غبار در این مناطق بهره جست؟” خاورمیانه به شدت تشنه پاسخ های جدید، کارا و منظرین به این سوال است.
در جمع بندی می توان اذعان داشت، این پروژه در راستای نوآوری ایده و طرح نسبتاً موفق بوده است اما در مرحله کارایی و پاسخ به اقلیم ابتر مانده است ولی به عنوان تمرینی جهت ایجاد دیالکتیکی جدید در زمینه بازتولید ایده باغها و مناظر در مناطق گرم و خشک قابل تحسین است.