“اورست یه جونور دیگست!”
کلیدی ترین جمله داستان اورست در تریلرها و تیزرهای این فیلم نهفته بود؛ جمله ای که خبر از یک برخورد قهرآمیز میان قهرمانان داستان و یکی از مظاهر قدرت طبیعت یعنی قله اورست، به عنوان بلندترین قله جهان، می دهد.
فیلم سینمایی اورست بر اساس داستان واقعی سفر مرگبار عده ای کوهنورد به قله اورست ساخته شده است. فیلم برگرفته از حادثه مرگبار سال ۱۹۹۶ در فتح قله اورست و مرگ ۸ تن است. دو گروه کوهنوردی به رهبری راب هال (جیسون کلارک) و اسکات فیشر (جیک جیلنهال) قصد صعود و فتح قله اورست را دارند. صعود پر فراز و نشیب آنان در ابتدا بدون مشکل به نظر می رسد اما در ادامه با وقفه ها و مشکلات زیادی گرفتار آمده و رفته رفته رنگ مرگ را در مقابل دیدگان خود می بینند.
فیلم از آغاز حاوی صحنه هایی ناب از چشم انداز طبیعی این فرزند رفیع مادر طبیعت است؛ فیلم با نمایی بسته از چهره بازیگران شروع می شود و در ادامه به نمایی باز از کوه اورست می رسد که در شروع عظمت و بزرگی و تصویری مجذوب کننده را از اورست نشان می دهد.
نیمه اول فیلم به معرفی قهرمانهای داستان و تصمیم آنها برای رسیدن به قله اورست می پردازد. در این داستان، کوهنوردان برای رسیدن به منطقه موردنظر برای صعود به اورست از چند روستا عبور می کنند که از دید انسان غربی و نظم هندسی مورد انتظار او عمدتاً فضایی بهم ریخته دارند و در مناطق سردی قرار گرفته اند، اما زندگی در آن به گرمی جریان دارد. گویی مردم کوهستان در دامنه آن در مقابل هم قرار نگرفته و هر دو مسالمت آمیز در کنار هم به آرامی زندگی می کنند. ریتم آهسته در بازنمایی این تصاویر تنها حس عظمت و شکوه اورست را برای ما تداعی می کند.
در نیمه دوم فیلم که در واقع شروع ماجرای اصلی اتفاق می افتد به نوعی شاهد همان چیزی هستیم که از بلندترین قله جهان انتظار داریم و آن تصویر قهرآمیز طبیعت است که این بار از دستان سخت کوهستان ابراز می شود. فضای سردی که در این نیمه می بینیم در ما ایجاد حس ترس و دلهره می کند و گویی دیگر خبری از آرامشی که کوهستان قبل از این به ما نشان داده بود، نیست. در ادامه با توجه به خط سیر داستان عملاً شاهد تقابل بین کوهنوردان و کوهستان و تلاش برای ابتدایی ترین برخورد با طبیعت یعنی “بقا” هستیم. تصویر به نمایش داده شده در این بخش همراه با تاکید بر قدرت، عظمت و بزرگی این رقیب کهنسال است. نماهای باز گویای این امر هستند و در واقع اورست را به عنوان اصلی ترین شخصیت داستان به ما معرفی می کند که در مقابل انسانهای کوچک قرار گرفته است.
در ادامه بعد از رسیدن گروهی از کوهنوردان به قله، گویی اورست (که نمادی از عظمت است) از غلبه انسان بر او خشمگین شده است و برای نشان دادن بزرگی خود و مغلوب نبودن شروع به مقابله با این امر می کند. کوهستان را در این قسمتها نا آرامتر و مرگبارتر می بینیم. نماهای باز و بسته و زوایای فیلمبرداری در این بخش فیلم القاء کننده حس ترس و روح خشن اورست است. همچنین نشان دادن لبه های تیز و پرتگاههای مرگبار تاکیدی بر این موضوع است.
به طور مثال دو نمونه از زوایا را می توانیم در عکسهای زیر مشاهده کنیم:
در ادامه داستان با رخ دادن طوفان، حس خشم و قهرآمیز بودن این جانور بلندآوازه افزایش پیدا می کند. استفاده از رنگهای تیره و نماهای باز از رخ دادن طوفان از جمله تکنیکهای بصری هوشمندانه ای است که در ایجاد حس ترس تاثیر بسزایی دارد. همچنین استفاده از صدای باد کمک خوبی برای این حس است. با نزدیک شدن صدا زوزه باد حس مرگ نیز بیشتر از پیش محسوس است. غالب رنگهای استفاده شده در فیلم طیف سفید تا مشکی و رنگ آبی هستند که تداعی کننده حس سردی، غمناکی و مرگ است.
نکته بسیار مهم در این نمایش و داستان توجه به این موضوع است که طبیعت هر اندازه که انسان را در مضیقه، تنگنا و فضای خشم آلود خود غوطه ور سازد، همچنان مادر بشر و مایه پناه و امید او به حساب می آید و از این رو همین طبیعت و در اینجا کوهستان است که دست خود را برای نجات انسان به سوی او دراز می کند و نور امید را در دل او بدل به شعله ای پرفروغ می سازد.
همانجا که در نمای آخر فیلم، نوری نارنجی در گوشه تصویر می بینیم که نشان دهنده طلوعی دوباره و شروعی جدید برای انسان مقهور در چنگال اورست است.
در انتهای داستان شاهد مرگ چند کوهنورد و نجات برخی دیگر هستیم و اورست که توانسته پیروز ماجرا باشد، شروع به آرام گرفتن می کند. (غلبه طبیعت بر انسان)
پیروزی طبیعت (کوهستان) بر انسانها در یکی از دیالوگها نیز تاکید شده است: “این رقابتی بین آدمها و این کوهه، کوه هم همیشه حرف آخر رو میزنه.”
* مقاله حاضر، دستاورد پروژه تحقیقاتی کلاس مبانی نظری و حکمت معماری منظر گروه معماری منظر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران جنوب است که تحت نظر استاد راهنما؛ دکتر محمدرضا مهربانی گلزار؛ در نیمسال دوم سال تحصیلی 96-95 تدوین شده است. |