دكتر سید امیر منصوری دارای دکتری معماری منظر از دانشگاه لاویلت و دكترای تاریخ معماری از دانشگاه سوربن فرانسه و موسس رشته معماری منظر در دانشگاه تهران است.

مشخصات مطلب

بیوگرافی دکتر سید امیر منصوری

دكتر سید امیر منصوری، فارغ التحصیل دکتری معماری منظر یا Landscape از دانشگاه لاویلت و دكترای تاریخ معماری از دانشگاه سوربن فرانسه است. او پس از مراجعت به ایران اقدام به تدریس و تاسیس رشته معماری منظر در دانشگاه تهران كرده است. این دپارتمان در دانشگاه تهران از سال 1380 تاكنون در مقطع كارشناسی ارشد فعال بوده است. ایشان همچنین با ایجاد مرکز تحقیقات نظر گامی مهمی را در گسترش پژوهش در عرصه هنر، معماری و شهرسازی برداشته اند که مجله اینترنتی – دانشجویی منظر از دستاوردهای آن به شمار می آید.

معماری منظر را چگونه تعریف می کنید؟

این تعریف مفصلاً در کلاس درباره آن صحبت شده است ولی به دلیل اینکه مخاطبان این مصاحبه بسیار گسترده تر هستند، بهتر می بینم که بگویم معماری منظر در وحله اول چه چیزی نیست؟ بر خلاف تصور عامه مردم و حتی متخصصان، معماری منظر فعالیتی برای تزئین محیط با آب و گیاه نیست، یعنی همانطوری که معماری تنها زدن دیوار و سقف نیست و تنها در آن از دیوار و سقف برای ساخت و ساز استفاده می شود و معماری را چنین تعریف نمی کنیم.

یعنی می گوییم معماری یک فرآیند و فعالیت انسان مدارانه فرهنگی است، بنابراین معماری منظر را نیز تزئین محیط با گل و گیاه و آب یا کفسازی نمی شناسیم، اگر چه همه اینها به عنوان ابزار در آن استفاده می شود.

حال معماری منظر چیست؟ آدمی که در یک نقطه جغرافیایی زندگی می کند، تمامی موقعیت و موجودیت روحیش به واسطه تجربیاتی که در محیط دارد، به دست آمده و شکل گرفته است. یک نظریه می گوید: انسان چیزی نیست جز علم او.

علم نیز آن تجربه ای است که فرد به دست آورده. اساساً نفس انسان مانند لوح سفیدی است که در زمان به دنیا آمدن چیزی بر روی آن نوشته نشده، بلکه بر اثر تجربه و کسب معرفت و آگاهی است که تدریجاً لوح وجودی وی نوشته می شود. خوب این آگاهی که انسان پیدا می کند دارای جنسی از آگاهی های وی، نسبت به آن نقطه ای است که در آن زندگی می کند و بینشی که دارد.

بنابراین این سئوال مطرح است که آگاهی های وی از چه جنسی است؟ آیا از جنس ماهیت ها و نوشته هایی است که در محیط ذخیره و ثبت شده و وی می رود آنها را باز کرده، خوانده و نسبت به آنها آگاهی پیدا می کند و یا اینکه نه، آن محیط برای خود وجود دارد و در ابتدا فاقد معنا است و آدمی که در کنار آن زندگی می کند، آن اتفاقات و تجربیات برای وی رخ می دهد؟

بازیگرهای متفاوتی در این تجربه حضور دارند و یکی از این بازیگرها محیط اطراف آدمی است، در نتیجه وی محیط را به واسطه تجربیاتش می شناسد، نه به واسطه فضایی که در محیط وجود دارد. چون اساساً محیط خنثی و فاقد معنا است و برای هر انسانی یک مزه و معنایی دارد و چنین نیست که مزه و معنای ثابتی داشته باشد.

انسان در محیط به دست می آید، بنابراین انسان در اثر تجربه در محیط خود و تجربیات و زندگی مشترکش با محیط، معناهایی را به دست می آورد. ما معنایی را برای درخت، کوه، خاک، خورشید، باد، خانه، خیابان یا هر عنصری که در محیط وجود دارد، می یابیم.

این تجربیات تنها از جنس کارکردی نیستند، چون تجربه انسانی است، ما نمی گوییم که کوه به واسطه شکل یا به واسطه ارتفاعش معنای خاصی دارد. بلکه ما می گوئیم که آن فرد کوه را به عنوان بازیگر تجربیاتش می شناسد و تجربیاتش بخشی به صورت ذهنی است و اعتقادات وی است؛ یعنی او نسبت به جهان تصوری دارد که آن تصور به کوه نقشی را در ذهن وی می دهد و فردی که در نقطه دیگری از جهان زندگی می کند نسبت به جهان دیدگاه دیگری دارد و کوه در ذهن وی نقش دیگری ایفا می کند. در نتیجه این دو نفر نسبت به کوه به واسطه تجربیات ذهنی و تاریخی شان دو معنای متفاوت پیدا می کنند.

آن معنا و درکی که از یک پدیده بیرونی و عینی برای انسان ادراک کننده، برای انسانی که خود نیمی از این تجربه است، به واسطه تجربه و تاریخش رخ می دهد را منظر می نامند. بنابراین آنچه که منظر یا فعالیت منظر خطاب می شود، فعالیتهایی از جنس تزئین محیط نیست، بلکه ما ممکن است برای باز تولید معناهای یک جامعه یا معناهایی که یک جامعه از محیط بیرون خود انتظار دارند، به ابزارهایی به نام گل، آب و … متوسل شویم تا انتظارات آنها را از محیط شان برآورده کنیم؛ یعنی چوب، طبیعت، سنگ و گیاه را طوری عرضه کنیم که وی آنها را با چنین نقش و جایگاهی ببیند.

حال طبیعتاً این مداخله، مداخله ای است که ویژگیهای زیباشناسانه نیز باید داشته باشد ولی قبل از ویژگیهای زیباشناسانه او در صدد باز تولید ذهنیت یک فرد از محیط پیرامون وی است. باز تولید ذهنیت انسانی از محیط پیرامونش، از عناصر عینی و بیرونی که منظر نام دارد.

اهداف موردنظر معماری منظر چیست؟ طراح منظر قصد دارد از طریق پروژه خود به چه هدفهایی دست یابد؟

سه هدف اصلی برای فعالیتهای مربوط به معماری منظر شناخته شده است:

هدف فرهنگی و توجه به جنبه های هویتی محیط زیست انسان؛ یعنی آدم اگر در محیطی زندگی می کند مثلاً این احساس نیاز را می کند که می بایست به محیط آشنا باشد و حس ایمنی و امنیت در محیط وی بالا رود و حس تعلق به مکان و آرامش در وی بالا رود. انسانی که در محیط ناشناخته زندگی می کند به نوعی خود را متعلق به آن فضا نمی داند. دلایل فلسفی این قضیه هم در بحث اولیه نهفته است که آن را باز نمی کنیم. پس یکی از اهداف معماری منظر هدف فرهنگی و هویتی است.

هدف دیگر، هدف کارکردی است؛ یعنی انسانی که در محیطی زندگی می کند، دوست دارد که نیازها و انتظارات وی از زندگی در محیط برآورده شود. بخشی از آنها در حوزه فعالیتهای معماری منظر است. فرضاً خوانایی محیط یعنی محیطی واضح و روشن و قابل فهم برای استفاده کننده باشد. این هدفی است که فرق نمی کند کاربر ایرانی یا چینی باشد. برای هر دو خوانا بودن محیط، تا زمانی که هدف دیگری برایشان تعریف نشده باشد، خواسته ای مطلوب است.

یا فرضاً شما در شهری توجه به پوشش گیاهی و طرح کاشت می کنید، که این کاری در حوزة معماری منظر است، ولی این اقدام می تواند چنین نتیجه دهد که این شهر از سر سبزی بیشتری برخوردار گردد یا دستگاههای تصویه هوا در آن بیشتر شود، چون درخت رطوبت را بالا می برد.

هدف سوم هدف زیباشناسانه است. این هدف یعنی اینکه ما دوست داریم محیط اطرافمان زیبا باشد و زیبایی یک محیط چند بعدی است. از یک طرف با جنبه های هویتی مخلوط می گردد یعنی اگر که نشانی از گذشته و تاریخ داشته باشد، زیبا است و از طرفی معارض است با جنبه های تاریخی. طبع انسان در صدد نوآوری و نوزایی است. هدف و رویکرد نوآوری و تاریخی دو رویکرد معارض و متضاد هستند. زیبایی کارش این است که نقطه تعادل این دو رویکرد متضاد و سایر رویکردهای متضادی که انسان در زندگی اش با آن مواجه است را به تعادل برساند.

بنابراین اهدافی که معماری منظر پیش رو دارد برای مداخلة در محیط عبارتند از اهداف فرهنگی و هویتی، اهداف کارکردی و اهداف زیبا شناسانه.

مصاحبه با دکتر سید امیر منصوری در خصوص رشته معماری منظر
پروژه ها و زمینه کاری معماری منظر در جامعه حرفه ای چگونه است؟

پروژه های معماری منظر را خود می توانیم بشناسیم. تقریباً همه پروژه هایی که در حوزة طراحی فضاهایی بیرونی صورت می گیرد، می تواند پروژه منظر باشد، ساحل دریا، گورستان، پارک، تفرجگاه، ساماندهی محوطه های تاریخی، فضاهای شهری، یک خیابان، یک میدان، یک نظرگاه بر بالای یک کوه، یک مسیر پیاده در یک شهر، یک مسیر پیاده روی کوهنوردی در دل طبیعت.

همه مداخله هایی که انسان در فضاهای بیرونی می کند تا به نحوی آنها را به عنوان فضاهای کارکردی مورد بهره برداری قرار دهد را می توان در حوزة معماری منظر نام برد.

در ایران ما متاسفانه، نزدیک 40 سال از جوامع توسعه یافته در حوزه معماری منظر عقب هستیم و حدود 5 یا 6 سال است که این رشته در ایران در سطح آکادمیک فعالیت می کند و راه افتاده است ولی فضای حرفه ای جامعه کاملاً نسبت به این قضیه کم اطلاع است. فضای مدیریتی هم می توان گفت که بی اطلاع است.

نظام مدیریت پروژه های عمرانی در کشور، چه در بخش دولتی و چه در بخش عمومی که شهرداریها هستند، حوزه مستقلی به نام معماری منظر را نشناخته اند. بنابراین مانند زمانی که پزشک متخصص نباشد و شما به پزشک عمومی مراجعه می کنید و حتی تا پیشرفته ترین بیماری تخصصی را در غیاب متخصص می توان به پزشک عمومی مراجعه نمود.

هم اکنون نظام مدیریتی ما چون بی اطلاع است از این مسئله که باید به متخصصان این کار مراجعه کند و چون بی اطلاع است که این یک زمینه کاری مستقل است، با تئوری خود و دستورالعملهای خود به طراحان عمومی مراجعه می کند، به معماری که یاد گرفته یک ساختمان را طراحی کند، یعنی یک توده ساختمانی را طراحی کند و برای آموزش آن تنها یاد می گیرد که قدرت خلاقه اش را بالا ببرد.

هم اکنون نظام مدیریتی ما به کسانی اتکا می کند که قدرت خلاقه شان در معماری منظر در همین حد مقدماتی است، فردی که توانایی های خلاقه اش تقویت شده و نسبت به مسائلی که مربوط به طراحی توده ساختمان است، نیز آگاه است و حال اینکه چقدر مهارت دارد، موضوع و بحثی دیگر است. بنابراین نظام مدیریتی و برنامه ریزی کشور ما در پروژه های منظر، نظامی خیلی عقب مانده است.

در حالی که 40 سال است در دنیا این زمینه شناخته و مطرح شده و همه مسئولان ما وقتی می روند اروپا و آمریکا و کشورهای پیشرفته و بر می گردند، خاطراتشان را از پروژه های معماری منظر بیان می کنند، بی آنکه بدانند که در مورد چی صحبت می کنند. مثلاً در مورد زیبایی شهر پاریس به خیابان شانزه لیزه یا به مرکز لادو فانس که دارای پیاده رویی عظیم با فعالیتها و طراحی عناصر زیبا است اشاره می کنند و کمتر در باب معماری ساختمانهای دو طرف مسیر صحبت می کنند.

از برج ایفل و محوطه اطراف آن می گویند. از خیابان ها و پیاده روهای لندن می گویند یا این که در مرکز شهر لندن شما به ماشین نیازی ندارید و اجازه نمی دهند که ماشین به راحتی وارد شود و شما مجبور هستید که پیاده سیر کنید و این که پیاده روها چه صورتی به خود گرفته اند. از چنین پروژه ها تعریف می کنند در حالی که همة پروژه ها، پروژه های معماری منظر است ولی اینان اطلاعی از این حرفه و رشته ندارند.

لازم است که این رشته معرفی و شناسانده شود، در آن تبلیغات گردد، دانشجوهای خوب وارد آن شوند، سازمان مدیریت و برنامه ریزی به عنوان یک رشته مستقل آن را به رسمیت شناخته، مشاورهای تخصصی تشکیل گردد که اساسا کارشان طراحی پروژه های منظر باشد و خلاصه دانشگاه ها وظیفه دارند که زمینه های علمی آن را هر چه سریعتر و بهتر فراهم کرده و آنرا توسعه دهند تا جمعیت عظیمی که مشتاق ورود به دانشگاه هستند نیز در این حوزه وارد و تربیت شوند.

رشته معماری منظر چه نیازهایی را بر آورده می کند که رشته های معماری و شهرسازی قادر به تأمین آنها نیستند؟

تخصص پروژه معماری منظر طراحی محیط های بیرونی است. رشته معماری به محیط های بیرونی کاری ندارد و تمامی تجربیات وی در مورد طراحی ساختمان و توده ساختمانی است. اگر معماران به پروژه های معماری منظر می پردازند به همان دلیلی است که گفته شد: فقر و جهل. فقر از جهت حضور متخصص و جهل از نظر اینکه این کار می باید به دست چه کسی انجام شود؟

رشته شهرسازی نیز یک رشته نوظهوری است و ما در دنیا رشته ای به نام شهرسازی نداریم. رشته ای که متخصصی در آن بتواند شهر را طراحی کند، نداریم. این اختصاص به ایران دارد. ما در رشته هایی که در ایران داریم در حوزه مسائل شهری تخصص هایی است که به طور موضوعی به مسائل شهر می پردازد. در واقع فصل مشترک جامعه شناسی و مسائل شهر است؛ روانشناسی و مسائل شهر، جغرافیا و مسائل شهر، معماری و طراحی و احجام و فضاها و مسائل شهری.

اگر منظور مقایسه طراحی شهری با یک معمارمنظر است، این دو اگر یک پروژه شهری را کار بکنند، یعنی یک معمارمنظر و یک طراح شهری هر دو یک پروژه شهری را کار کنند، از نظر اسنادی که تحویل می دهند، با هم تفاوتی ندارند؛ یعنی قاعدتاً هر دو مثلاً یک نقشه پلان، یک پرسپکتیو، چند مقطع و … را می دهند و محصولی که تولید می کنند طراحی فضایی است که با مشخصات خاصی ارائه می شود برای طراحی معماری و اجرا. تنها از نظر رویکردی که این دو دارند، متفاوت هستند.

یک طراح شهری اختیار دارد که طرحش ترافیک مدار باشد یعنی به ترافیک بهای زیادی بدهد و همچنین اختیار دارد که مثلاً اجتماع مدار باشد یعنی به مولفه های جمعیتی اولین بها را بدهد. وی می تواند تاریخ گرا باشد یعنی مولفه های تاریخی و برخوردهای مرمتی برایش بسیار مهم باشد، در حالی که هیچ قانونی را نداریم که به وی تحمیل کند که چگونه طراحی کند و همه چیز در اختیار وی می باشد.

در حالی که اگر همین سئوال را یک معمارمنظر جواب دهد، وی موظف است و مختار نیست، موظف است که معنای مکانی را که می خواهد طراحی کند را بشناسد تا بتواند به معنای منظر مکان پی ببرد و سپس با استفاده از مهارتها و دانش خود آن سندی که از لحاظ صورت شبیه سند طراح شهری است را تولید کند، ولی فرآیند دسترسی به این سند به کلی با فرآیند دسترسی یک طراح شهری با هم متفاوت است.

ممکن است البته اینها از جهاتی به هم شباهت داشته باشند، ولی مسلم است که قید و الزامی که برای معمارمنظر است که در نوسازی خود و در طراحی خود به باز تولید معنای مکان دست پیدا می کند و از عناصر و احجام و صورتهایی استفاده می کند که بتواند اهداف منظر را مثل هدف نهایی تأمین کند، نمی تواند دست بکشد.

یعنی یک معمارمنظر باید دنبال این باشد که فضایی که تولید می کند، هویت دار باشد و برای این کار باید بشناسد که هویت معماری و شهر و فضاهای اطراف آن چیست؟ و هم باید به کارکرد و مسائل ترافیکی جواب دهد و همچنین مسائل جمعیتی و … . همچنین به مسائل زیباشناسانه و فضایی خلق کند که واجد ارزشهای بومی زیباشناسانه باشد. بومی که می گوییم برای این است که زیبایی برای یک ایرانی و چینی متفاوت است.

با این خصوصیات، پروژه ای که معمارمنظر در یک شهر طراحی می کند با پروژه ای که طراح شهری در همان شهر و همان نقطه طراحی می کند، از جه رویکردی تفاوت دارند. معمارمنظر موظف و مکلف به تأمین شرایط گفته شده است ولی طراح شهری آنقدری مکلف است که خودش، خودش را مکلف می کند و می تواند ناگهان نوآوری کند و اساساً همة روابط را بر هم بزند و چنین حقی دارد، چون هدف زیبایی شناسانه وی می تواند دارای سبک مدرن، پست مدرن یا … باشد ولی معمارمنظر هر سبکی که داشته باشد مجبور است که به الزامات منظر تن بدهد.

برای توسعه معماری منظر در ایران چه باید کرد؟

برای توسعه باید دانشگاه هایی که زمینه تدریس دارند، هر چه سریعتر این رشته را راه بیندازند و ایده آلیست هم نباشند. اگر حداقل امکانات از نظر نیروی انسانی و امکانات آموزشی را در اختیار دارند، باید اقدام به راه اندازی این دوره ها بکنند. دوم اینکه دانشگاه ها باید با هم مرتبط باشند تا بتوانند از تجربیات هم استفاده کنند و ضعفهای طبیعی که در هر رشته تازه تاسیس وجود دارد را به حداقل برسانند.

سوم اینکه فارغ التحصیلان این رشته ها باید سعی کنند از طریق ایجاد تشکل صنفی هر چه زودتر موجودیت و صلاحیت خود را در جامعه مهندسی به اثبات برسانند تا همه حوزه هایی که در نظام مهندسی فعالیت می کنند، مطلع شوند که اقدامات پروژه های منظر در گرو متخصصان خودشان است.

چهارم اینکه دستگاههای دولتی که اصلی ترین بخش اقتصاد ما را تشکیل می دهند باید مجاب شوند که در حین انعقاد قرارداد به رتبه بندی و تشخیص صلاحیت و تعریف رشته مستقل معماری منظر با ضوابط و شرح خدمات خود برای انجام پروژه ها و ارزیابی مشاوران مقید باشند و قدغن کنند کسانی که پروژه معماری منظر را می کشند، بدون معمارمنظر وارد این کار شوند و در گام نخست این اجازه را ندهند. در گامهای بعدی پروژه های معماری منظر باید به دست خود معماران منظر انجام شود.

سازمان مدیریت و برنامه ریزی نیز باید صلاحیت آن را به عنوان یک رشته به رسمیت بشناسد و بخواهد که متخصصان این رشته خود تشکل واحد درست کنند و وظایفی که در نظام مهندسی و جامعه مهندسان دارند را انجام دهند.

حرف آخر

یکی از مقدس ترین و بهترین کارهایی که شما می توانید انجام دهید، راه اندازی همین مجله اینترنتی است که موفقیت آن در انجام رسالت و حیاتش در گرو استمرار و تداوم آن است و نه در گرو غنی بودن آن. چون این فعالیت، یک فعالیت دانشجویی است و حد فعالیت دانشجویی روشن است ولی اگر که این نشریه بخواهد موفق باشد و رسالت خود را در جهت فعالیتهای معماری منظر انجام دهد، لازم است که حتماً مستمراً یعنی دقیقاً به همان صورت که گفته شده هر 15 روز یکبار منتشر گردد و به روی سایت رود و اصلاحات نیز در طول زمان فعالیت انجام گردد.

این مطلب قبلاً در “شماره ۳” نشریه اینترنتی منظرآنلاین در تاریخ ۱ خرداد ۱۳۸۶ منتشر شده و به دلیل تغییر رویکرد وب سایت نشریه، در سایت معمارمنظر باز نشر می شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *