“بسیاری از مکانهای حیرت انگیز دنیا، نه توسط معماران، بلکه به دست مردم ساخته شده اند.” کریستوفر الکساندر
در این نوشتار به تحلیل چند نمونه از مناطق توریستی گیلان پرداخته شده تا نقش سازمانهای مردم نهاد به عنوان نمایندگان مردم، در ارتقاء سلامت زیستی و حیات منطقه بررسی شود. همچنین این موضوع نیز مورد بررسی قرار گرفته است که گفتگوی مستقیم با اهالی و مشارکت ساکنان تا چه میزان می تواند راه حلهای بهینه را شکل دهد؟
روستایی برای اهالی یا موزه ای برای گردشگران؟!
نمونه اول روستای ماسوله است. روستایی که زمانی مملو از نشاط و طراوت و روح زندگی بوده و اکنون به دلیل پدیده سونامی گردشگری تنها به تودهای از ساختمانهای گلی با کالبدی نیمه جان تبدیل شده است. اقتصاد تک محصولی بر پایه توریسم باعث شده که اهالی ماسوله، خدمت رسانی به گردشگران را به سابقه غنی زیستی خود ترجیح دهند.
از اهالی ماسوله دیگر چیزی باقی نمانده به جز دلالانی که فقط به دنبال اجاره دادن یک شب خانه ای هستند که شاید از بیرون، ظاهری شکیل و روستایی دارند اما از درون به خانه های بسیار بی کیفیت شهری میمانند و حتی بعد از زمانی عده کثیری از اهالی به اطراف مهاجرت کرده تا جا برای گردشگران باز شود.

به بند کشیدن تالابی منحصر به فرد
نمونه بعد تالاب انزلی است. احداث چندین اسکله در حوزه آبریز تالاب به دریای خزر باعث کاهش دِبی (به فرانسوی: débit) آب شده و کم شدن سرعت جریان آب باعث افزایش رسوب گذاری میشود تا جایی که تالاب به کلی پر شده و به سرعت نابود شود. از طرفی گیاهی مهاجم به نام آزولا به علت نداشتن رقیب طبیعی و مهیا بودن شرایط محیطی به صورت بی رویه و کنترل نشده رشد کرده و از طریق رودخانه ها به تالاب انزلی راه یافته و اکوسیستم این تالاب را به خطر انداخته اند.

چای قندپهلو در مسیر یا حظ بصری از تلهکابین ؟!
قلعه رودخان نمونه بعدی است که مورد هجوم گردشگر قرار گرفته است. هر چند به واسطه مسیر نسبتاً دشوار پیاده روی از آسیبهای احتمالی تا حدی در امان مانده اما صحبت از احداث تله کابین در این منطقه، خبر از نابودی حیات قلعه رودخان می دهد. باید توجه داشت زنده بودن این سایت گردشگری به همین مسیر دشوار وابسته است.
زمانی که آدمی به دلیل خستگی پیاده روی در یکی از ایستگاه های تعبیه شده در مسیر توقف میکند با دیگر مسافران هم صحبت می شود، از بومیان آش، چای و آب می خرد و از مناظر در طول مسیر لذت می برد. اینچنین خاطره هایی است که باعث زنده بودن قلعه رودخان می شود. اما این سایت گردشگری در حال قربانی شدن در جهت منافع اقتصادی عده ای سودجو است که با احداث تله کابین و سرازیر کردن سیل عظیم گردشگر همان بلایی را بر سر قلعه رودخان می آورند که بر سر ماسوله آمده است.

جایگاه مشارکت جامعه مدنی و تمرکز بر مردم
در این نمونهها دیده می شود که اتکا به تخصص های ناقص آکادمیک و بسنده کردن به مطالعات تک بعدی و تصمیم گیری از مرکز (پایتخت) به همراه سوء مدیریت، مشکلات متعددی را رقم می زند. این مسائل از زمانی آغاز میشود که نهادهای مختلف در حوزه تصمیمگیری، خود را خارج از دایره اجتماع مردم دیده و بدون آشنایی کامل و صحیح با این سایتها، در صدد فرهنگ سازی برای توده مردم برمی آیند. غافل از اینکه آگاه ترین و دلسوزترین افراد به مسائل یک منطقه، مردم بومی آن منطقه هستند. مردمی که می توانند در قالب سازمانهای مردم نهاد (NGO) و احزاب و تشکل های مردمی با سطوح عالی مدیریتی مشارکت کرده و بر آنها تأثیرگذار باشند.
این تشکل های مردم نهاد مکانی هستند که فعالین حوزه های مختلف اعم از محیط زیست، محققان علوم رفتاری، معماران و برنامه ریزان، باستان شناسان، جامعه شناسان، اقتصاددانان، طراحان منظر و محیط، اکولوژیستها و متخصصین بومی و تمام کسانی که دلسوز میراث فرهنگی و جهانی خویش هستند، می توانند در آن حضور یابند تا تصمیم گیران را از خطرات رسوب گذاری تالاب انزلی آگاه کنند و یا مردم را از خطرات پرورش بیرویه آزولا آگاه سازند.
این سازمانهای مردم نهاد به عنوان جامعه مدنی روستای ماسوله می تواند توده مردم را از خطر تک محصولی شدن روستا آگاه کنند و با کمک عامه مردم اهرم فشاری بر ارگانهای دولتی شوند تا با تصمیماتی همه جانبه و کل نگر، از تبدیل شدن این روستا به موزهای خالی از سکنه جلوگیری کنند.
جمع بندی
صحبت اعضای حاضر در سفر با اهالی هر یک از این سایتها نشان می داد که تا چه اندازه تصمیمات مراجع بالا از واقعیتها و ضرورتهای محلی دور است و فرصتهای بومی را به تهدید تبدیل کرده است. نهادهای مردم نهاد و NGO ها از ابتدا و پیش از آغاز هر اقدامی، باید در تصمیمگیریها و طراحی ها دخیل باشند. این نهادها برآمده از دل مردم هستند و میتوانند نمایندگان مناسبی برای مردم باشند. لازم است تا مسئولین حوزههای مختلف تصمیمگیری، به اهمیت این نهادها آگاه بوده و با آنان همفکری و مشارکت کنند و درصدد پرورش و غنای اتحاد این تشکلها باشند. تا زمانی که توده مردم در حال زیست هستند، به حضور فعال این نهاد مدنی نیاز است.
معماری منظر به عنوان رشته ای که با رویکرد کل نگر و مخاطب محور فعالیت می کند ضروری است که بر تعامل صحیح و مشارکت با گروههای مردم نهاد تاکید کند تا راه حلها را از میان اندیشه های بومی و مردمی بیابد.
مقاله حاضر، دستاورد سفر پژوهشی جمعی از دانشجویان معماری منظر دانشگاه شهید رجایی، دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب و علوم تحقیقات به استان گیلان در اردیبهشت ماه 1395 است که با راهنمایی اساتید حاضر در سفر تنظیم شده است.
3 پاسخ
اینکه پای بشر هر کجا که برسه خربکاری رو به دنبال داره شکی نیست ولی طبیعت با حضور انسانه که دیده میشه و لازمه وجود انسان وجود حداقل های لازم برای استفاده از طبیعته. نمیشه گفت که هر چیز غیر طبیعی رو برداریم چون طبیعت رو خراب میکنه در مقابل اون میشه این جمله رو گفت که اگه حداقل ها نباشن این مناظر هم مثل هزارها منظره دیگه ناشناخته میمونن. روستاییان و بومیان منطقه مختار به انتخاب گزینه خود هستند. به احتمال زیاد در این بخش نیز مباحث اقتصادی مشابه سایر بخشها اولویت دارد.
ممنون ، تحلیل درستی بود…. هرچند تلخ !
من هم به عنوان یک گیلانی از نزدیک با این نمونه ها برخورد کردم و چیزی جز افسوس از دیدن برخی اتفاقات و تصمیمات اشتباه که داره تو این حوزه در استانم رخ میده برام باقی نموند …متاسفانه عدم هدایت و رهبری صحیح در این بخش و نداشتن یک برنامه ی راهبردی درست و در عوض بروز تصمیمات مدیریتی ای که بیشتر به برنامه های کوتاه مدت و یا میان مدت دم دستی و قابل پیش بینی توجه میکنه، باعث شده شاهد اتقاقاتی بشیم که ذکر کردید….
در نهایت بنظرم همونطور که این نوشتار به اون پرداخته ، اقزایش آگاهی مردم و مشارکتشون در این زمینه میتونه راهگشا باشه و در وحله ی اول خود مردم هستن که باید به محیط اطرافشون اهمیت بدن و در تصمیماتی که براشون گرفته میشه دخیل باشن.
امیدوارم هر چه زودتر شاهد ظهور و فعالیت هر چه بیشتر این نهاد های مردمی باشیم.
نکات بسیار جالب و عمیقی بودن، خیلی ممنون