مقدمه
درک، روستایی در سیستان و بلوچستان، روستایی بومی از جنس بافت، آنچنان که روستا در بافت غرق شده است. هیچ نمی بینی و حرف اصلی روستا، منظره اقلیم و طبیعت است. روستای درک، گویی در طبیعت پنهان یا به عبارتی با آن عجین شده است. معماری خودنمایی ندارد و بیشتر معماری آن جنبه عملکردی برای رفع نیازهای اصلی دارد. خانه های سفید، بدون حصار و مرز مشخص، پخش شده در طبیعت. فرهنگی غنی از جنس گرما، همه با هم خانواده و هم خویش یکدیگرند. هر کس که به منطقه وارد می شود با شور و اشتیاق فراوان پذیرایی می شود.
یک سفره برای همه پهن می شود، مهمان نوازی غریبه و آشنا در این روستا ندارد. همه اتفاقات در دل طبیعت است. همنشینی آسمان، کویر، دریا در کنار یکدیگر شخصیت اصلی روستا را شکل می دهد. همه از خانه هایشان فراری هستند و به دل طبیعت پناه می برند. فرهنگ بومی منطقه آنچنان در افراد رسوخ کرده که شخصیت افراد گوناگون، یک شکل دیده می شود.
تفریح در این منطقه به شکل عجیب و خارق العاده ای جدا از هویت منطقه نیست؛ کاملاً بومی و با طبیعت عجین شده است. مسئله ای که در این گزارش به آن پرداخته شده، جنس تفریح این منطقه بکر و دست نخورده است که با مشاهده میدانی و تجزیه و تحلیل مسئله به آن پاسخ داده می شود.
بیان مسئله
سوال چنین بیان می شود که گردشگری که به این منطقه می آید چه تفریح و از چه جنسی باید برای او در نظر گرفته شود؟ اینکه تفریح در یک مرکز فراهم شود یا به صورت بومی از جنس خود منطقه باشد؟ تفریح مجزا و مشخص برای هر فرد تامین شود و کاربر از آن به دلخواه استفاده کند. هدف از این سوال، طراحی و شناخت بافت منطقه و تفریح مناسب این روستا است به صورتی که گردشگر با بافت این منطقه آشنا شده، به طور کلی حس آن را درک کند، به آن آسیبی نزند و باعث رفاه و سرگرمی مخاطب قرار گیرد.
تفریح با عناصر طبیعی
همانطور که در بخش قبل بیان شد، حرف اصلی این بافت همنشینی آسمان، کویر و دریاست. هر کدام از این سه شخصیت حس های گوناگون و بکر و فوق العاده ای را برای مخاطب دارند. آنچنان پر مفهوم و پر معنا هستند که هر اتفاق دیگری علاوه بر این سه می تواند گزافه گویی باشد. حس شن داغ کویر، منظره فوق العاده رمل ها و نخلهایی قد کشیده اند در صحرای تشنه، تضاد در این سکانس غوغا می کند.
در یک طرف گرما و تشنگی و کویر و در طرف دیگر ساحل و دریا، حس سوختن در شن و قدم زدن در آب خود به تنهایی می تواند بخش تفریح را کامل کند. قدم زدن در ساحلی که در دو سوی آن کویر و دریا را در گفتگو می بینی، فوق العاده است. ساحلی یکدست، فضایی مناسب برای بازی و سرگرمی فراهم کرده است. حس شنهای کویر و لمس آنها می تواند روحیه هر انسانی را عوض کند. آرامش، سکوت، باد سایه، موج، ساحل، منظره، گرما، آب. همه این حس ها تفریحاتی هستند که در هر جایی یافت نمی شوند.
نتیجه گیری
با توجه به بافت بکر منطقه درک و منظره و اقلیم خاص و متفاوت و قرارگیری کویر و دریا کنار یکدیگر و حس های متنوع، هر کدام بهترین راه حل باززنده سازی یا اغراق کردن حسها به صورتی کاملاً زیرکانه است. شاید بزرگترین تفریح در این بافت و اقلیم سایه یا سایه بانی باشد که کاملاً در بافت پنهان شده و هیچ خودنمایی نکند ولی حس فضا را کاملاً به گردشگر القاء می کند.
سایه، شخصیتی خیلی ساده و از جنس خود طبیعت است که آنقدر حس فضا و درک طبیعت در آن منطقه بالاست که عنصری نامرئی ولی تاثیرگذار مثل سایه وجود یا عدم آن بسیار قابل ملاحظه است که حتی میتواند نقش تفریح و آسایش را برای لحظاتی به گردشگر القاء کند.
نکته قابل ملاحظه پرهیز از مراکز تفریحی یا مصنوعی که کاملاً جدا ساخته می شوند و به طور کلی هر چیزی که به دست بشر ساخته می شود و باعث جدایی از بافت با ارزش منطقه می شود، است.
مقاله حاضر، دستاورد سفر پژوهشی جمعی از دانشجویان معماری منظر دانشگاه های بین المللی امام خمینی، شهید رجایی، تهران، دانشگاه آزاد واحد تهران جنوب و علوم تحقیقات به استان سیستان و بلوچستان در زمستان ۱۳۹۶ است که با راهنمایی دکتر محمدرضا مهربانی گلزار تنظیم شده است.